قرآن هدایتگر است

وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقیده اهل سنت و پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

منظور از دو بار میراندن و دو بار زنده شدن چیست

قرآن هدایتگر است
قرآن هدایتگر است وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقیده اهل سنت و پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

منظور از دو بار میراندن و دو بار زنده شدن چیست

 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

منظور از دو بار میراندن و دو بار زنده شدن چیست

 

ابتدا باید منظورمان را از میراندن مشخص کنیم، میراندن را مانند عمل کپی کردن یک فایل از پوشه ای به پوشه دیگر بدانید. ما معدوم بودیم، یعنی داریم از زمانی صحبت می کنیم، که انسان تحت هیچ عنوانی (روح جسم نور و... ) خلق نشده است. تنها چیزی که همیشه بوده و هست خداست و ما انسان ها از یک زمان خاصی به بعد خلق شدیم. اما ما به صورت اجسادی بی جان که نشات گرفته از خاک بودیم خلق شده ایم. یعنی ما از عدم، میرانده شدیم و به دنیای مردگان آمدیم، اما در هر صورت ما خلق شدیم، مرده یا زنده خلق شدنمان اهمیتی ندارد. مهم نفس خلق شدن است.

سپس از روح در ما دمیده شد و زندگان شدیم. بعبارتی از دنیای مردگان خارج شدیم و وارد مرحله بعد شدیم که این دنیا است. سپس ما را دوباره ( این بار از این دنیا ) می میراند و روح را از جسم ما جدا می کند و دوباره مردگان می شویم. سپس در روز قیامت دوباره روح را به جسم برمی گرداند و زنده می شویم. طبق این نظر تا اینجا ما دوبار میرانده شدیم و دوبار هم زنده شدیم.

این مراحل طبق این آیه است:

كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ۖ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

چگونه خدا را منكريد؟ با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد؛ باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى‌كند؛ [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى‌شويد.(2:28)

 

اما تفسیر آقای مکارم شیرازی را در ذیل همین آیات بخوانید ایشان به تعداد، میراندن و زنده شدن بیشتر از این اعتقاد دارند که کاملا در تضاد با قرآن است. کسی که از این دنیا میرانده شد، دیگر نمی توان همچنان صفت زنده بودن به او داد. اشکال آن جاست که خدا در روز قیامت مردگان را زنده می کند و زندگان را زنده نمی کند! اگر طبق این فرضیه قبول کنیم که مردگان در برزخ شعور و آگاهی دارند، پس در این صورت خدا باید دوباره آنها را بمیراند. اگر این تفسیر از آیه درست باشد آن وقت با آیه 11 سوره غافر تضاد دارد چون طبق این ادعا دیگر ما دو بار میرانده نمی شنویم و دو بار زنده نمی شویم. بلکه حداقل 3 بار میرانده و 3 بار زنده می شویم.

قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ

آنها می‌گویند: «پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی؛ اکنون به گناهان خود معترفیم؛ آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟»(40:11)

 

اثبات این عقیده با منطق و قرآن:

أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام می‌دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است.(6:122)

 

می دانیم که ما همیشه به صورت مرده نبودیم و سپس زنده شده باشیم، بلکه معدوم بودیم یعنی نبودیم. این آیه به روشنی بیان می کند که الله یک نفر را قدرت و بینش عنایت کرده و به میان مردم فرستاده است. اما الله قبل از آن که او را حیات ببخشد، مرحله ای برای او قایل می شود و می فرماید: "آیا کسی که مرده بود" این یعنی ما قبل از زندگی این دنیا مرده هستیم.

پس ما یک مرگ قبل از زندگی این دنیا داریم و یک مرگ در زندگی دنیا. یک زنده شدن در این دنیا داریم و یک زنده شدن از قبر در هنگام قیامت داریم. با توجه به این که هر مرگی مستلزم میرانده شدن هست، همان گونه که جا به جا کردن یک فایل بین دو پوشه مستلزم عمل انتقال است، پس مرگ قبل حیات دنیوی مان، مستلزم این است که ما از عدم، میرانده شویم، در این صورت با احتساب مرگ مان از این دنیا 2 بار میرانده شدنمان معنا پیدا می کند.

این مراحل برای جنین هم صادق است که در پست کامل، راجع به آن توضیح خواهیم داد.

این خلاصه ای از پست کامل مربوط به مراحل "احیا" و "اماته" در انسان است.

 

 


موضوعات مرتبط: گمراهان و پاسخ به شبهات
برچسب‌ها: روح قدرت شنوایی مردگان اهل سنت قرآن هدایتگر است

تاريخ : چهار شنبه 27 بهمن 1395 | 12:52 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

برادران یوسف از پدرشان طلب استغفار کردند یا به او متوسل شدند

 
 

بسم الله الرحمن الرحيم

برادران يوسف از پدرشان طلب استغفار کردند يا به او متوسل شدند؟

 

در اين پست قصد داريم در مورد آيات 97 و 98 سوره يوسف بحث کنيم تا ادعاي گمراهان را که براي اثبات شفاعت و توسل، به اين آيه استناد مي کند به چالش کشيده و رد کنيم.

آيه مورد بحث اين است:

قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ

گفتند: «پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بوديم»(12:97)

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي ? إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

گفت: «بزودي براي شما از پروردگارم آمرزش مي‌طلبم، که او آمرزنده و مهربان است!»(12:98)

سوره يوسف آيات 97 و 98

 

ادعايشان اين است که چطور فرزندان يعقوب او را خواندند و گفتند: ?يَ??أَبَانَا ?س?تَغ?فِر? لَنَا ذُنُوبَنَا? إِنَّا كُنَّا خَ?طِ‍?ِينَ 97 قَالَ سَو?فَ أَس?تَغ?فِرُ لَكُم? رَبِّي??.

در جواب شان بايد گفت:

اهل سنت مخالف توسل و شفاعت نيست!!! اگر من از شما بخواهم که برايم طلب دعاي خير کنيد، اين متوسل شدن من به شما هست، و اهل سنت توسل به آدم زنده را مجاز مي داند.

توسل را بايد با توجه به دستور العمل هايي که خدا فرموده، کرد. خدا فرموده کسي جز من را براي کمک به فرياد نطلبيد. خب مسلما منظور آن نيست که محمد نمي تواند از اهل مدينه براي ساخت مسجد کمک بگيرد! خدا هميشه در کتابش مطالب را کلي بيان مي کند، براي همين کلمه کلي "کسي" را آورده تا ختم کلام باشد سوال اين است" آيا "کسي" شامل رسولان و... مي شود؟ اگر شامل شان نمي شود، پس حتما آن ها خدا هستند! خدا دستور به اقامه نماز داده است، پس شما مي توانيد به نمازتان متوسل بشويد به اين دليل که دستور صريح خداست. "خدايا نماز و روزه ام را قبول کن و کفاره ي گناهانم کن"

اين توسل مورد تاييد اهل سنت هست اما بد نيست اين نامه از نهج البلاغه را بخوانيد که واقعا جاي تامل دارد. بعبارتي اميرالمومنين ديگر از اين واضح تر نمي توانست بگويد که نه شفيعي و نه واسطه اي بين ما و الله در کار هست.

امام علي در کتاب نهج البلاغه نامه شماره 31 در وصيت به امام حسن، بعد از جنگ صفين نوشته است:

بدان!همان كسى كه گنجهاى آسمانها و زمين در اختيار دارد بتو اجازه دعاو درخواست را داده است و اجابت آن را نيز تضمين نموده،بتو امر كرده كه ازاو بخواهى تا بتو عطا كند و از او در خواست رحمت نمائى،تا رحمتش را بر تو فرو فرستد خداوند بين تو و خودش را كسى قرار نداده كه حجاب و فاصله باشد و تورا مجبور نساخته كه بشفيع و واسطه‏اى پناه ببرى.

 

اما داستان فرزندان يعقوب نبي

اول اينکه يعقوب نبي، زنده بود و فرزندانش نزد پدر زنده شان رفتند، نه سر قبر يعقوب!!! ولي شما از کسي که مرده است حاجت مي خواهيد! بين اين دو عمل، زمين تا آسمان تفاوت هست. به فرض اگر اين آيه را هم توسل حساب کنيم، ولي باز مشابه نيستند. شما سعي داريد از توسل به يک زنده، اثبات توسل به مرده کنيد و اين منطقي نيست.

ظلم ها و ستم هاي فرزندان يعقوب بر پدرشان بر هيچ کدام از شما، پوشيده نيست و همه داستانش را و حتي فيلمش را هم ديده ايد؟ آنها به مدت 40 سال پدرشان را در رنج و عذاب و ناراحتي گذاشتند، جلوي چشم شان پدرشان را ذره ذره کشتند، نابينايش کردند، مهم تر اين که به نبي خدا دروغ گفتند!!! وظيفه آنها بود تا وقتي پدرشان در قيد حيات هست از او حلاليت بخواهند

اگر کسي عزيز شما را بدزدد براي ساليان، و بعد بازگرداند، آيا وظيفه اش نمي دانيد که از شما و فرزندتان و همينطور براي خودش نزد الله طلب بخشش و توبه کند، آيا براحتي از او مي گذريد؟ به همين دليل يعقوب نيز گفت: در آينده برايتان طلب استغفار مي کنم. چون بخشش عمل پسرانش کار آن لحظه نبود.

اين عذر خواهي است و نه متوسل شدن به شما! اين حق الناس است. شما براي اينکه حق کسي بر گردنتان نباشد، حتما بايد رضايت طرف را جلب کنيد و اگر نه هرگز بخشيده نمي شويد و در قيامت از حق الناس پرسيده مي شود فرزندان يعقوب هم دقيقا اين کار را کردند.

آنها در حق چندين نفر ظلم کردند. ظلم آن ها در حق الله بود که خلاف دستورات او عمل کردند، در حق نفس خودشان بود که به گناه آلوده شدند، در حق يوسف و همچنين در حق پدرشان که به آنها نيز ستم کردند. پس مي بايست از همه اين ها پشيمان شده و توبه کنند، پس وقتي به ظلم شان پي بردند و رسوا شدند، از ستمي که در حق خود کرده بودند با اعتراف به ستم کردن در حق نفس خود به درگاه الله توبه کردند، از الله نيز توبه خواستند، از يوسف نيز همينطور و در نهايت نزد پدرشان رفتند. (در سوره يوسف آيات 91 و 92 ) و جالب است که يوسف در اين آيات مي گويد: هيچ سرزنشي از جانب من امروز بر شما نيست چون قبلا هم به ديدار من آمده ايد و اگر من مي خواستم انتقام بگيرم در همان لحظه آن کار را مي کردم، بواسطه کرمي که الله در حق من روا داشته است من قبل تر شما را بخشيده بودم و الله نيز از شما گذشت خواهد کرد زيرا او مهربان است (قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ ? يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ ? وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ) ولي جواب يعقوب به فرزندانش اين نيست که من امروز شما را مي بخشم! بلکه مي گويد در آينده دور برايتان طلب استغفار مي کنم. خب شما وقتي ظلمي در حق کسي مي کنيد براي اينکه بخشيده شويد بايد برويد رضايتش را جلب کنيد و به او مي گوييد: من را ببخش! از حق خودت بگذر يا مرا قصاص کن! به خدا بگو که از حق خودت گذشته اي تا خدا هم از من بگذرد!

فرزندان يعقوب هم دقيقا همين عمل را انجام دادند و شرک نگفتند و عين درستکاري هست. چرا؟ چون بخشش خدا در بحث حق الناس، بعد از بخشش بنده ايست که مورد ظلم واقع شده است.

اگر آن ها توبه مي کردند ولي پدرشان براي آن ها طلب بخشش نمي کرد، خدا هرگز توبه آن ها را قبول نمي کرد، چون اين حق يعقوب است بر گردن آن ها، نه حق الله!!! کما اين که در طول ساليان، آنها قطعا با ديدن وضع پدرشان دچار ندامت و عذاب وجدان شده اند و شايد حتي طلب مغفرت هم کرده باشند، اما تا وقتي رضايت قلبي و نه ظاهري پدرشان را جلب نمي کردند اين ها بي معني بود

ثانيا اينکه حضرت يعقوب در آيه 67 به فرزندان خود گفته بود:

وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ? إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ

و من چيزى از خدا را از شما دور نمى‌توانم داشت. فرمان جز براى خدا نيست

سوره يوسف آيه 67

پس چطور اين کلام يعقوب را ناديده مي گيريد؟ اين تصميم، که آن بلا را سر يوسف بياورند، برادرانش به اختيار خود گرفتند. ولي سنت خدا اين بود که اگر اين عمل را مرتکب شوند، آن چنان رسوا خواهند شد.

و همينطور هم شد، شما خودتان راه را انتخاب مي کنيد، ولي اين خداست که نتايج اعمال را از قبل طراحي کرده است. ما در جهاني هستيم قانون مند، و کامل طراحي شده، ما مختاريم که کدام راه را انتخاب کنيم، ولي نتايج از قبل طراحي شده اند. اين همان قضا و قدر الهي است که يعقوب از آن سخن مي گويد. سنت خدا اين است، هر کس تا وقت حياتش، اگر حقي، از کسي بر گردنش هست بايد از او حلاليت بخواهد

چرا خودتان را هم رديف فرزندان يعقوب قرار مي دهيد؟

چرا دنبال اين هستيد عملي که آن ها انجام داده اند، شما هم انجام دهيد؟

چرا مي گوييد ما اين عمل را انجام ميدهيم، چون فرزندان يعقوب انجام دادند؟

اگر مي گوييد: گناهکاريم، چرا دعاي بنده گان مخلص خدا و خود رسولان را نمي بينيد؟ چرا نمي بينيد همه آن ها، در دعا هايشان خدا را و فقط خدا را مستقيم خواندند

آيه مورد بحث در مورد استغفار خواستن است، استغفار به هيچ وجه ربطي به توسل ندارد، پس اين آيه به هيچ وجه اثبات توسل نيست.

 

توجه: ممکن است ادله بيشتر و بهتري

در ويرايش هاي بعدي به اين پست اضافه گردد.

 


موضوعات مرتبط: گمراهان و پاسخ به شبهات
برچسب‌ها: توسل شفاعت اهل سنت پاسخ به شبهات شیعه گمراهان

تاريخ : یک شنبه 24 بهمن 1395 | 12:47 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.