قرآن هدایتگر است

وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقیده اهل سنت و پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

رد برداشت عصمت از آيه تطهير يعني آيه 33 سوره احزاب

قرآن هدایتگر است
قرآن هدایتگر است وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقیده اهل سنت و پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

رد برداشت عصمت از آيه تطهير يعني آيه 33 سوره احزاب

 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

رد برداشت عصمت از آیه تطهیر یعنی آیه 33 سوره احزاب

توجه: این مقاله در جهت اثبات این نیست که علی بن ابی طالب (داماد و پسر عموی رسول الله) و فرزندان بزرگوارش از مصادیق آیه تطهیر و اهل البیت نیستند، بلکه در جهت اثبات این است؛ خطاب این آیه در درجه اول به زنان رسول است و هم چنان که بعد از نازل شدن این آیه حسن، حسین و علی به خواست قلبی رسول جزء اهل البیت او شدند، پس هر ادعایی (عصمت) به کلمه اهل البیت بچسبانید در صف نخست به زنان رسول و سپس به فاطمه و... برمیگردد .

 

می خواهیم مثل گمراهان نباشیم که یک بخش از آیه را می خوانند و چشم شان را بر ادامه همان آیه می بندند و با این عمل زشت حرف در دهان گوینده که الله است می گذارند. شما برای این که حرف کسی را بفهمید باید حرف هایش را از اول بشنوید نه این که از وسط حرف هایش یک بخشی را انتخاب کنید و به جای این که بیایید کل حرف هایش را کنار هم بگذارید تا به برداشتی که مد نظر آن شخص بوده برسید، به باطل و به زشتی یک قسمت خاص از گفته هایش را انتخاب و جدا کرده و فقط از همان قسمت کل حرف هایش را برداشت کنید. در حالی که اگر کل حرف را می شنیدید او یک منظور مشخص دارد و اگر از وسط حرف بخواهید که برداشت کنید، برداشت متفاوتی از آن می شود. زشتی کار در این جاست که شخص کلی توضیحات می دهد و شما کل توضیحات را فقط در بخشی از صحبت ها خلاصه می کنید که منظور شخص آن نیست.

بحث بر سر آیه 33 سوره احزاب هست که به آیه تطهیر مشهور است؛ پس لطفا با علم و منطق وارد شوید

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

و در خانه‌های خود بمانید، و هم چون دوران جاهلیّت ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل البیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد

سوره احزاب آیه 33

بسیاری از عوام چون در تمام طول زندگی شان شنیده اند که اهل البیت ائمه هستند، وقتی قرآن باز می کنند و به این آیه می رسند با خود تصور می کنند که منظور قرآن همان اهل البیتی است که در نظر آنهاست. گمراهان درواقع پیشفرض خود را از قبل اثبات شده دانسته اند. یعنی وقتی به آیه می رسند تصور می کنند که ما اهل البیت داریم قرآن هم لفظ اهل البیت را ذکر کرده پس ما بر حق هستیم!!! در آیه بالا قسمتی که با قرمز مشخص شده، استناد گمراهان است، و می بینید که رنگ قرمز دنباله رنگ مشکی است و مورد استناد آن ها کل آیه نیست بلکه بخشی از آیه است

 

اکنون به دلایل گمراهان می پردازیم

دلیل اول، می گویند "انما" که در این بخش از آیه آمده ادات حصر است یعنی عده خاصی را شامل می شود و آن عده بخصوص زن های رسول نیستند چون زن آدم جزء اهل البیت او به حساب نمی آید، بلکه اهل البیت شامل فاطمه ایست که در زمان نزول این آیه شوهر کرده است و اهل البیت خودش را دارد و علی بن ابی طالب ایست که پسر عموی رسول است و فرزندان این بزرگواران یعنی حسن و حسین؛ دلیل این حرف از آنجاست که رسول به اعتقاد گمراهان همین چند نفر را زیر عبای خود جا داد و چون انما ادات حصر هست فقط شامل کسانی می شود که زیر عبای رسول بوده اند

دلیل دوم کلمه "یرید الله" است و می گویند چون در اینجا با توجه به این که الله فرموده: "خدا می خواهد" که شما اهل البیت را معصوم کند و رجس و پلیدی را از شما دور کند. پس خدا اراده کرده و صرف اراده خدا قطعیت انجام آن را می رساند این نوع از اراده خدا تکوینی است. بعبارتی دیگر، خدا بگوید "باش" آن موجود "می شود"

تعریف اراده خداوند طبق نظر آیت الله مکارم شیرازی

اراده ی تکوینی: این اراده خدا تخلف ناپذیر است و به طور حتم و یقین اتفاق خواهد افتاد. خداوند به انسان اختیار و آزادی داد و بر اساس آزادی او را مکلف کرد و مورد خطاب دستورات خود قرار داد .

اراده تشریعی: خدای سبحان از انسان آزاد و مختار می خواهد یک سری کارها را انجام بدهد و یک سری کارها را انجام ندهد . بنابراین خداوند متعال اراده کرده است که انسان به اختیار خود به سمت خوبی ها برود و از بدیها پرهیز کند و این اراده تشریعی الهی است.

دلیل سوم ضمیر "کم"  در کلمه "عنکم" می باشد

می گویند چون که قبلا برای همه افعال، ضمیر مونث "کن" آمده و مخاطب زن های رسول بوده اند حالا که ضمیر مذکر "کم" ذکر شده پس مخاطب زنان رسول نمی توانند باشند و چون خود رسول به زعم آن ها جزء اهل البیت خود محسوب نمی شود!!!. پس "کم" به قاطمه-علی-حسن-حسین برمیگردد.

ترس آن ها از این که بپذیرند رسول جزء اهل البیت خودش محسوب می شود!، بخاطر این است که در این صورت زن های رسول نیز جزء اهل البیت قرار می گیرند برای همین مجبورند بگویند که مخاطب رسول نیست و رسول جزء اهل البیت خودش محسوب نمی شود!

دلیل چهارم خود کلمه اهل البیت است و معتقد اند، زنان جزء اهل البیت مرد بحساب نمی آیند!

 

با هم دلایل بطلان این 4 دلیل را بخوانیم

می دانیم که الله از آیاتش منظور مشخصی دارد، یا تفسیر شما گمراهان مد نظر الله بوده یا تفسیر ما. اگر عقیده شما کاملا همان منظور خداست، پس عقل خود را قاضی کنید. کلام خدا که تضادی ندارد اگر منظور الله همان برداشت شماست هرگز نباید تضادی داشته باشد.

 

در جواب دلایل ذکر شده حول کلمه "انما"

در این جا "انما" حصر در افراد نیست بلکه حصر در موضوع است و موضوع نیز همان تطهیر و پاک کردن است.

یعنی خدا هرگز نفرموده فقط و فقط می‌خواهم شما اهل البیت را تطهیر کنیم
بلکه فرموده هدف از این امر و نهی کردن فقط و فقط تطهیر کردن است

مثال: تو و برادر کوچکت در بازی خود را کثیف کرده اید؛ بعد مادر شما می گوید: پسرای من! بیایید شما را حمام کنم. شما می گویید: نه نمیایم. بعد مادرتان می گوید: فقط می خواهم شما را حمام کنم که تمیز باشید، همین. توی حمام که شما را خفه نمی کنم

این حصر و "انما" در این جمله آیا برمیگردد به تو؟یا برادرت؟یا عمل استحمام و تمیز کردن شما؟

خدا هم همین گونه فرموده است: منظور الله با توجه به آیات قبل این است که؛ امر و نهی کردن شما در آیات قبل که گفتیم این کار را بکنید و آن کار را نکنید، به شرط اجرای آن به صورت کامل توسط شما باعث پاکی شما می شود، این امر و نهی را کردیم چون می خواهیم پاک تان کنیم نه این که جز شما کس دیگری را پاک نکنیم؛ بلکه هر کسی با رعایت این دستورات از گناه پاک خواهد شد. خدا دین نازل نکرده برای چند نفر که فقط آن ها را از رجس و پلیدی شیطان پاک کند و بقیه را این چنین نکند و رها کند. بلکه دین نازل کرده تا همه انسان ها را با نماز و زکات و... از رجس پاک کند. با توجه به این که افعال مضارع؛ یعنی مربوط به زمان حال هستند، و با توجه به این که پاک کردن مستلزم ناپاکی است، پس قبل از آن اهل البیت پاک نبوده اند. صحیح نیست به یک معصوم بگوییم می خواهم تو را معصوم کنم!!! آیا تعقل نمی کنید؟

ضمن این که با توجه به گفته خودتان که می گویید "انما حصر است و فقط آن دسته از افراد را شامل می شود که زیر عبای رسول بوده اند" پس این عصمت را "هرگز" نمی توانید به دیگر ائمه نسبت دهید چون بقول خودتان اینجا حصر آمده و قانون حصر طبق برداشت شما اگر در این آیه ذکر شده باشد می گوید که تطهیر فقط شامل همان 4 تفر می شود و نسبت دادن این آیه به بقیه ائمه باطل است

 

در جواب "یرید الله" و اراده تکوینی

قبل از هر چیز به این نکته توجه داشته باشید که گمراهان به "جبر" معتقد نیستند (منظور این نیست که ما معتقدیم) و وقتی اراده تکوینی را برای این آیه برداشت کنند دیگر نمی توانند اختیاری برای معصومین قایل شوند. اگر در آیه تطهیر اراده را تکوینی بدانیم چون خدا اراده نکوینی کرده آن ها مجبور خواهند بود و هر کس در مقابل اراده تکوینی خدا برای کسی دیگر اختیار قایل شود مرتکب شرک شده است. مثلا بگوید خدا در مورد فلانی اراده تکوینی دارد ولی فلانی به اختیار خود عمل می کند.

منظور از یرید الله این است: وقتی خدا بخواهد از اختیار ما خارج است یعنی مثلا خدا به ما قدرت اختیار داده است کسی نمی تواند تغییر بدهد؛ یا اراده کرده است که زمین به دور خودش بچرخد، و ما این وسط انتخابی نداریم ما نمی توانیم در مقابل اراده تکوینی خدا تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم

بنابر آیه:

هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می‌گوید: «موجود باش!» و آن، فوری موجود می‌شود

سوره بقره آیه 117

تضاد های این نظر که در آیه تطهیر اراده تکوینی بوده است؛ خدا به دو صورت "می خواهد" یکی این که ما هیچ اراده ای در مقابل خواست او نداریم و دیگر این که او برای ما حق انتخاب قایل می شود. افعال در آیه تطهیر مضارع آمده است "می خواهد" و مشروط به انجام افعال و اوامر و نواهی ای است که قبل از آن آمده اند. اگر افعال به صورت فعل ماضی می آمد درست می بود یعنی" خدا خواست". البته حتی در آن صورت نیز باز خدا امر و نهی کرده است. وقتی خدا امر و نهی کرد پس یعنی اختیار داده که می توانیم از آن دستور یکی را برگزینیم، مثلا دستور داده: نماز بخوانید اگر نخوانید آتش بر شما عرضه می شود. این جا خدا دیگر اراده تکوینی ندارد. چون ما می توانیم یکی از راهها را انتخاب کنیم. وقتی حرف از انتخاب کردن برای ما از میان دستورات الله به میان بیاید، آن اراده الله تشریعی است درست نیست هر جا خواندیم خدا می خواهد آن را بر هوای نفس خود اراده تکوینی برداشت کنیم بدون آن که عقل خود را به کار بریم

کلمه "یرید الله" در قرآن فقط در این آیه نیامده است. عینا مثل همین آیه و با همین شرایط، در آیه 6 سوره مائده نیز هست

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ ۚ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

اى مؤمنان، چون به [قصد] نماز برخيزيد، روى خود و دستهايتان را تا آرنج ها بشوييد و سرتان را مسح كنيد و پاهايتان را تا دو قوزك [بشوييد] و اگر جنب باشيد، غسل كنيد. و اگر بيمار يا مسافر باشيد و يا كسى از شما از موضع قضاى حاجت بيايد و يا با زنان آميزش كرده باشيد، آن گاه آبى نيابيد، آهنگ خاكى پاك كنيد، و از آن [خاك‏] رويتان و دستانتان را مسح كنيد. خداوند نمى‏خواهد بر شما دشوارى قرار دهد. بلكه مى‏خواهد كه شما را پاك بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند، باشد كه سپاس گزاريد».

سوره مائده آیه 6

خداوند در این آیه مومنان را امر و نهی فرموده است، مومنان می توانند اطاعت کنند یا نکنند در هر صورت مجیور نیستند و اختیار نداشته باشند که نماز نخوانند؛ خدا در همین آیه فرموده: ای مومنان هدفم از این اوامر و نواهی به شما فقط این است که می خواهم پاک شوید

در این صورت اگر تعریف گمراهان صحیح باشد، پس ما فقط 4 معصوم نداریم بلکه کل مومنان معصوم هستند!!!

ببینید عزیزان! ما مومنان طبق این آیه فقط در صورتی پاک می شویم که طبق همین دستورات خدا که فرموده عمل کنیم؛ خدا دستور به وضو و غسل و ... داده، و ما اگر می خواهیم پاک شویم باید این اوامر را اطاعت کنیم. این اراده تکوینی خدا نیست بلکه اراده تشریعی خداست و ما اگر طبق این دستورات عمل کنیم پاک خواهیم شد. در آیه سوره احزاب نیز همین گونه است. خدا در آیه های قبل و در خود آیه 33 و آیه بعد دستوراتی را به زنان رسول می فرماید و سپس هدف خود را از این اوامر و نواهی عرض می کند.

اگر از "یرید الله" برداشت اراده تکوینی داشته باشیم، دیگر اوامر و نواهی را نمی کرد، و الان مذاهب و فرقه های مختلف با اختیار خود هر کدام سلیقه ای عمل نمی کردند چون طبق اراده تکوینی نمی توانستند به اختیار خودشان فرقه ای یک چیز را و فرقه دیگر دستور دیگر را قبول می کردند

فقط این نیست، سوره توبه آیه 103 را ببینید

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا

از مال‌های ایشان زکات بگیر که بدین کار پاکشان می‌سازی و آنان را تزکیه و پاک می‌کنی

پس طبق تعریف گمراهان از کلمه تطهیر، هر کس به رسول زکات داده باشد معصوم می شود!!! هرگز، این باطل است

مثل آیه قبل، افعال «تطهر» و «تزکی» در این آیه نیز مضارع آمده اند، یعنی مربوط به زمان حال می شوند درواقع منظور آیه این است که خدا می خواهد بگوید، هدف از زکات فقط این است که انسان‌ ها را از آلودگی به حرص و آز نسبت به مال دنیا، پاک کند و این پاکی از طریق عمل کردن به قانون زکات میسر می شود.

یعنی اگر می خواهید پاک شوید، پس زکات دهید تا پاک تان کنم و در آیه های بالا نیز به مومنان می فرماید اگر می خواهید پاک تان کنم باید وضو و غسل و... بجا بیاورید و خطاب به زنان رسول می فرماید اگر می خواهید پاک شوید این دستورات را رعایت کنید

در قرآن آیات زیادی در مورد اراده تشریعی خدا هست مثل: (بقره/ 185)، (نساء/ 26-28)

در آیات سوره‌ی احزاب نیز مقصود این است. چنان که خداوند درباره‌ی نماز فرموده:

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ

نماز بگزار، كه نماز آدمى را از فحشا و منكر باز مى‌دارد.(29:45)

حتی پیامبر شب و روز نماز می خواند و بسیار روزه می‌گرفت و این گونه اعمال در طهارت نفسانی اش مؤثر بود و در او تأثیر مثبت داشت و الا اگر جز این بگوییم و ادعا کنیم که اعمال عبادی و انجام اوامر الهی هیچ تأثیری در آن حضرت نداشته و مانند یک عمل لغو بوده باید به یاد داشته باشیم که از مزایای ایمان، اعراض  و دور شدن از لغو است و پیامبر هرگز کار بیهوده نمی کند.

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ

به تحقيق رستگار شدند مؤمنان:(23:1)

وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ

آنان كه از بيهوده اعراض مى‌كنند،(23:3)

گمراهان ائمه را حتی قبل از نزول آیه 33 احزاب و از بچگی و قبل از بدنیا آمدن شان نیز معصوم و مصون از خطا می دانند؛ در آیه 33 احزاب که افعال مضارع و مربوط به زمان حال هستند؛ پس قبل از نزول آن آیه چه آیا معصوم بوده اند؟!!! در حالی که شما می گویید ائمه از بدو خلقت معصوم اند و چون اراده خدا تکوینی است پس دیگر اراده ای نمی توانند داشته باشند.

ضمن این که وقتی می گویید اراده تکوینی است؛ "هرگز" نمی توانید برای آنها اختیاری قایل شوید، قایل شدن اراده برای دیگری در مقابل اراده تکوینی الله برخلاف توحید و یگانگی الله است و با اصل توحید در تضاد مستقیم و روشن است. اگر اراده ای برای کسی در مقابل اراده تکوینی خدا قایل شوید مرتکب شرک شده اید. یعنی شما به کسانی قایل شده اید که اگر خدا بگوید باش آن ها می توانند نباشند! در حالی که خدا می فرماید اگر بگویم باش، موجودات در مقابل این اراده ام اختیاری ندارند.

عصمت بنا بر اراده تکوینی با اصل امامت و پیشوا بودن در تضاد و تعارض مستقیم است. اگر آن ها مثل ما اختیاری نداشته باشند اولا که این نشان می دهد از ما پایین تر هستند. چون ما اگر در محیط فساد قرار بگیریم به اختیار خود گناه نمی کنیم ولی آنها اگر در شرایط مشابه قرار بگیرند خواه و ناخواه اختیاری ندارند. پس عمل ما بسیار با ارزش تر است. دوما خدا در مورد آن ها اراده کرده و نمی توانند مثل ما گناه کنند پس مثل ما نیستند و هرگز اسوه و پیشوای ما نیستند، چون خدا در مورد ما اراده تکوینی نفرموده و ما هر اندازه سعی کنیم نمی توانیم مثل آن ها شویم پس ما هر اندازه سعی کنیم مثل شان نخواهیم شد و نتیجتا نمی توانند پیشوای ما باشند. پیشوای ما باید کسی باشد که مثل ما باشد اختیار داشته باشد تا ما بتوانیم مثل او عمل کنیم و دقیقا خدا به همین دلیل است که برای هر قومی از جنس خودشان رسول فرستاده است.

وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَىٰ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا

هيچ چيز مردم را از ايمان آوردن آنگاه كه هدايتشان مى‌كردند، باز نداشت مگر اينكه مى‌گفتند: آيا خدا انسانى را به رسالت مى‌فرستد؟(17:94)

قُلْ لَوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَسُولًا

بگو: اگر در روى زمين فرشتگان به آرامى راه مى‌رفتند، برايشان به پيامبر فرشته‌اى از آسمان نازل مى‌كرديم.(17:95)

برخی تلبیس و مغلطه می کنند و می گویند اراده خدا اینطور بوده که معصوم باشند ولی به اراده خود گناه نکنند و هرگز مرتکب گناه نشوند. در رد این مغلطه همین کافی که این مدعا در مورد سهو و خطا صادق نیست. یعنی آدم به اختیار خودش که دچار سهو نمی شود!!! در این آیه پیامبر فراموش کرد و دچار سهو شد!!!

وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ

 چون فراموش كنى، پروردگارت را به يادآر.(18:24)

تمام این حرف شما فقط و فقط ظن و گمان است و ظن و گمان انسان را به حقیقت نمی رساند

آنها هرگز به این سخن دانشی ندارند، تنها از گمان بی‌پایه پیروی می‌کنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بی‌نیاز نمی‌کند!(53:28)

خودتان تعقل کنید یعنی چه: خدا اراده کرده که به اختیار خود گناه نکنند؟!!!

 

در جواب ضمیر مذکر "کم"

گمراهان از قبول این که رسول را جزئی از اهل البیت خود بدانند اکراه دارند، چون در آن صورت طبق قاعده تغلیب زنان رسول نیز می توانند در ضمیر "کم" مورد خطاب قرار گیرند.

قاعده ی تغلیب قاعده ای است در زبان عربی که بر اساس آن اگر جمع زیادی از جنس مونث در بین آنها فقط یک جنس مذکر باشد ضمیر مخاطب برای آنها، قطعا مذکر خواهد بود. برای همین است گمراهان از قبول این که خود رسول جزء اهل البیت خودش باشد اکراه دارند!!! مثلا اگر جمعی زن که بین شان فقط یک مرد هست به شما سلام بگویند جواب شما به آن ها با جمع مذکر خواهد بود، یعنی می گویید: علیکم السلام

یک مثال در قرآن:

قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ

آیا از کار خدا شگفتی می‌نمایی رحمت خدا و برکاتش بر شماست [ای] اهل این خانه، بی‌گمان خدا ستوده و بزرگوار است

سوره هود آیه 73

مشاهده می کنید که فرشتگان با همسر ابراهیم هم کلام شده اند و جواب او را می دهند. در جواب زن ایراهیم ضمیر مفرد مونث ذکر شده (أَتَعْجَبِينَ) و این روشن است که خطاب آن ها مستقیما به خود زن ابراهیم بوده است یعنی " أَتَعْجَبِينَ" و بعد در ادامه همان پاسخ شان به زن ابراهیم او را با ضمیر مذکر "علیکم" خطاب قرار میدهند. ضمیر مذکر "علیکم" در ادامه جمله صرفا بخاطر این است که خود کلمه "اهل" جمع مذکر است. و اتفاقا ضمیر مذکر و سپس اهل البیت مورد استفاده در جواب ساره زن ابراهیم، روشن می کند که زن جزء اهل البیت است. برخی ادعا داشته اند که در این زمان ابراهیم فرزندی داشته در حالی که در آن زمان که فرشتگان این خبر را به ابراهیم عرضه داشتند، او اصلا فرزندی نداشته است. و ساره نازا بوده و او را به اسحاق و یعقوب مژده داده اند. توجه شما را به این نکته جلب می نمایم که گمراهان از طرفی زن آدم و خود مرد را با بی شرمی تمام جزء اهل البیت نمی دانند، پس می توانید بگویید در این آیه که فرشتگان برای مژده دادن بر ابراهیم به تولد فرزند آمده اند و قبل از آن ابراهیم فرزندی نداشته است، پس منظور از اهل البیت چه کسانی هستند؟ فرزند بدنیا نیامده (اسحاق و یعقوب و اسماعیل) و پسر عموهایش؟!!! در این جا خطاب به ابراهیم و ساره است ولی شما هیچ یک از این دو را از مصادیق اهل البیت نمی دانید، پس فرشتگان چه می گویند؟ با چه کسی سخن می گویند چرا تعقل نمی کنید؟

همسرش ایستاده بود، خندید؛ پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم.(11:71)

سوره هود آیه 71

وقتی ساره از فرشته سوال می پرسد و فرشتگان در حال جواب دادن به او هستند، معقول نیست وقتی در حال جواب دادن به سوال او هستند، چیزی بگویند که به او ربطی ندارد و به کسی دیگر اشاره کنند!! کلام پروردگار منقطع نیست و حکیمانه هست. یعنی مثلا فرشتگان طبق این حرف سخیف گمراهان گفته اند: ای زن، آیا از امر خدا تعجب می‌کنی در حالی که رحمت و برکات خدا بر شما (ای زید و عمرو و بکر) است؟! این چه جوابی که به آن زن می دهند؟! در کل اگر چنین جواب منقطعی باید داده شود؛ چرا از ابتدا ضمیر مونث آورده و خطاب به زن است و در جواب به زن است؟! اگر اشاره به دیگران دارد باید در ابتدای جمله خطاب را با آنان آغاز می کرد نه با ساره!!! جالب است که زن تعجب کرده و می خندد، بعد فرشتگان طبق استدلال گمراهان با کسی دیگر حرف میزنند.

همینطور در آیه 83 سوره اعراف

فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ

لوط و خاندانش را نجات داديم. جز زنش كه با ديگران در شهر ماند.(7:83)

در این آیه الله می فرماید "اهل و خاندان لوط را جز زنش نجات دادیم" این جمله در صورتی صحیح است که زن جزء اهل خانه لوط به شمار بیاید. در این جا الله زن لوط را به خاطر کفرش از اهل خانه لوط خارج می کند همانطور که در آیه زیر پسر نوح را از اهل خانه نوح با لفظ صریح خارج می کند. وقتی می گوییم انسان ها چشم دارند و با چشم می بینند جز کسانی که نابینا هستند. این جمله یعنی این که نابینا ها نیز انسان هستند. تلاشی که شما سعی می کنید زن را از اهل ندانید مثل همین است که یک نابینا را انسان ندانید!!!. وقتی زنان رسول جزء اهل البیت باشند، چون خطاب "یطهرکم" به اهل البیت است پس هر ادعایی که راجع به "یطهرکم" داشته باشید باید برای زنان رسول نیز قایل شوید.

همه پسر را جزء اهل می دانند و در آیه بالا نیز الله زن را جزء اهل دانسته ولی هم همسر لوط و هم پسر نوح را بدلیل کفرشان از اهل آنها بودن خارج می سازد، یعنی آن ها اهل خانه بوده اند و سپس بدلیل کفرشان خارج شده اند

وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ

نوح پروردگارش را ندا داد: اى پروردگار من، پسرم از خاندان من است و وعده تو حق است و نيرومندترين حكم‌كنندگان تو هستى.(11:45)

قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ

گفت: اى نوح، او از خاندان تو نيست،

در آیه 33 سوره احزاب هم به همین شیوه است

چطور ممکن است کل آیات قبل و همینطور خود همان آیه خطاب به زن های رسول باشد و بعد منقطع شود و به یکباره کسی دیگر را مورد خطاب قرار دهد! و سپس دوباره مورد خطابش زنان رسول باشد. اصلا معقول و مقبول نیست که قرآن در میان خطاب به زنان پیامبر در 8 آیه قبل از آیه 33 و همینطور آیه بعد از آن، بدون ذکر مخاطبین جدید و بی‌آن که کلام قبلی را به پایان برساند، از زنان رسول صرف نظر کرده و با افراد دیگری مطلبی را بگوید که هیچ ارتباطی با زنان پیامبر ندارد و آن ها را اصلا شامل نمی شود!!!

در همان آیه سوره هود جواب مشخص است، فرشته در جواب تعجب کردن ساره چی گفت؟ گفت: آیا تعجب می کنی از قدرت خدا در حالی که تو در خانه ای هستی که رحمت خدا شامل آن شده است؟ رحمت الله بر این خانه بواسطه ابراهیم بوده، الله رحمت خود را بخاطر ابراهیم ارزانی می دارد بعد یک سری جاهل خود ابراهیم را که رحمت بحاطر او بر اهل خانه داده شده، جز اهل خانه بحساب نمی آورند!!! یعنی آقایان گمراه می گویند: اهل خانه شما خواننده گرامی پدر و مادرتان نیستند، بلکه اهل خانه شما داماد شما، پسر عموی پدرتان و شما هستید!!! پس اهل خانه پدر داماد شما و اهل خانه پدر پسر عموی شما چه کسانی هستند؟ اهل خانه داماد شما چه کسانی هستند؟ این تضاد ها برای چی هست؟ این حرف های باطل و دنیای آشفته برای چی هست؟ پس اگر داماد جزء اهل البیت است، عثمان ذوالنورین نیز جزء اهل البیت رسول الله است. ضمیر مذکر در "علیکم" دقیقا برای همین آمده، چون این رحمت که شامل اهل خانه شده، بواسطه رسول اکرم و در سوره هود بواسطه ابراهیم بوده است.

ضمن این که از طرفی می گویید انما ادات حصر است و از طرفی می گویید رسول جزء اهل البیت نیست، پس چون در این آیه هدف تطهیر اهل البیت است و انما ادات حصر، پس رسول معصوم نیست. اگر حرف شما درست می بود و زن آدم اهل خانه او به حساب نمی آید پس باید در آیه سوره هود آیه به این شکل می آمد: أتعجبین من أمر الله، رحمت الله وبرکاته عليك در حالیکه اینطوری آورده، أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ

پس حرف شما با خود قران رد می شود، حتی نیازی به استفاده از قرآن نیست چون حرف های شما خود متناقض است و در کلام خودتان رد می شود.

از خود سوال کنید. از عقل تان؛ اگر زن آدم اهل خانه اش نیست، پس چیست؟

کلمه "تاهل" در کتب لغت به معنای همسر گرفتن است، این کلمه از ریشه "اهل" است و این روشن و آشکار می سازد که زن؛ مصداق بارز "اهل" است و جای تعجب نیست در آیاتی که ابتدا اشاره به مثلا "نساء النبی" است بعد از آن کلمه "اهل البیت" می آید. چون زن مصداق اهل البیت است. اگر بگوییم مخالفان این دیدگاه زن ستیز هستند، گزاف نگفته ایم.

شباهت ها بین آیه احزاب و هود زیاد هستند؛ مخاطب هر دو آیه مونث اند، در آیه هود مفرد مونث و در آیه احزاب جمع مونث و در هر دو آیه لفظ منصوب "اهل البیت" به کار رفته است در ابتدای آیه 33 سوره‌ی احزاب، افعال جمع مؤنث مخاطب و در انتهای همان آیه ضمایر جمع مذکر مخاطب آمده اند، پس ضمیر جمع مذکر به هر دلیلی که در آیه‌ 73 سوره‌ی هود آمده باشد به همان دلیل در آیه تطهیر هم ذکر شده است. این طبق قانون حکم الأمثال واحد هست! چون القرآن یفسر بعضه بعضاً یا چنانکه علی بن ابی طالبفرموده: یشهد بعضه على بعض (نهج البلاغه / خطبه 133). قرآن و با قرآن باید تفسیر کرد و بهترین منبع برای تفسیر قرآ«، خود قرآن است. برای فهم یک کلمه از قرآن باید دانست در آیات دیگر همان کلمه به چه معنی بکار رفته است

 

در جواب خود کلمه "اهل البیت"

اولا، لفظ "اهل" منصوب است، چون که منادی است. یعنی یا أهل البیت = ای اهل خانه! یعنی مخاطب همان کسایی هستند که قبل و بعد از این کلمه، مورد خطاب قرار داده شده اند پس خداوند اینطور فرموده: ای اهل این خانه جز این نیست که خداوند می‌خواهد پلیدی را از شما بزداید و شما را چنانکه باید، پاک سازد.

دوما، رسول در کنار مسجدشان، خانه‌ای نسبتاً وسیع داشت که دارای حجره‌ هایی بود. و هر یک از همسران پیامبر در یکی از آن‌ حجره ها اقامت داشتند. برای همین هست در ابتدای آیه "بیوت" در وسط آن "بیت" و در آیه بعدی دوباره "بیوت" ذکر شده است؛ یک بار به اعتبار این که همه زنان منزل پیامبر به سبب انتساب به آن حضرت از اعضای خانوادة او و اهل خانة او هستند و همینطور این که کل حجره های رسول درون یک خانه بزرگ بود «أهل البیت = اهل این خانه» گفته می‌شوند یعنی به عنوان مثال حجره ‌ی «ام سلمه» بیت پیامبر است، حجره‌ ی «جویریه» بیت پیامبر است و... بار دیگر به اعتبار این که هر یک از همسران پیامبر، با آن حضرت، خانواده ‌ای را تشکیل می‌دهند و همین طور در حجره ای جداگانه بودند، «بیوت» گفته می‌ شود.و این دو تعبیر مخالفتی با هم ندارند.

خلاصه و چکیده این مدعا بنابر آیات قرآن

محل زندگی پیامبر و همسرانش که حجره های مختلف داشت، البیت (یعنی خانه پیامبر ص) بود،

كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ

همان‌گونه که خدایت
برچسب‌ها: عصمت قرآن هدایتگر است گمراهان اهل سنت ولایت امامت

تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:33 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

آیا زنده بودن شهدا ربطی به شنوایی آنان از این دنیا دارد؟

 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا زنده بودن شهدا ربطی به شنوایی آنان از این دنیا دارد؟

 

امروز بلاخره در این پست می خواهم در مورد آیه 169 سوره آل عمران که به آیه "شهدا زنده اند" معروف است و همینطور حدیثی از رسول الله که به اعتقاد گمراهان رسول در جنگ بدر مرده ها را صدا زده و اعتقاد داشته است که مردگان از این دنیا می شنوند، بحث کنم.

گمراهان می گویند: الله در این آیه فرموده شهدا زنده اند و ما معتقدیم علی شهید شده است، پس علی حی است و میت نیست و می تواند صدای ما را بشنود. این در حالی است که خدا در این آیه صرفا فرموده: به شهدا میت نگویید و الله هرگز نفرموده که میت ها می شنوند. بلکه گمراهان استدلال می کنند که چون شهدا زنده اند پس از این دنیا می شنوند!

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

و كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند مرده مپندار، بلكه آنها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند

سوره آل عمران آیه 169

در جواب گمراهان باید گفت؛ اگر فکر می کنید که وقتی می گویم میت ها از این دنیا نمی شنوند خلاف این آیه اعتقاد دارم، سخت در اشتباه هستید و بلکه این شمایید که قایل به این شده ابد قرآن تضاد دارد! بله من با این گفته که میت ها نمی شنوند خلاف این آیه اعتقاد ندارم بلکه این شمایید که وقتی می گویید میت ها می شنوند خلاف قرآن اعتقاد دارید. این را توجه داشته باشید که الله نفرموده میت ها می شنوند بلکه فرموده آنها زنده اند و شنوایی میت ها را شما استدلال کرده اید و ما در این پست و پست های آینده به رد این استدلال می پردازیم.

قرآن در چند جا فرموده که مرده ها نمی شنوند، خب من هم همین را می گویم

مثلا یک مورد آن سوره نمل آیه 80

مسلّماً تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی‌توانی کران را هنگامی که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند فراخوانی!

این آیه دو قسم دارد. قسمت اول آیه رسول نمی تواند صدای خود را به گوش میت ها برساند به قسمت قسمت دوم تشبیه شده است. یعنی مردگان مانند کرانی هستند که پشت کرده اند صدای ما را نمی شنوند. اگر مردگان می شنیدند در این صورت به کرانی که پشت کرده اند تشبیه نمی شدند!!! و همینطور در سوره فاطر آیه 22 و...

نه تنها می گویم شهدا زنده اند، بلکه کل انسان هایی که تا قبل از این مرده اند نیز، زنده اند! کجا زنده اند؟ این مهم است، جواب این است: نزد پروردگارشان! بروید آیه را دوباره با دقت بخوانید، آن ها نزد پروردگارشان زنده اند. این زنده بودن "عند ربهم" هرگز مخالف اعتقاد به ناشنوایی میت ها از این دنیا نیست؛ بلکه برعکس در تضاد با اعتقاد کسایی است که می گویند میت ها شنوا هستند. میدانید چرا؟ جوابش فقط با کمی دقت مشخص می شود بقدری واضح است که نه حدیث و نه تفسیر لازم نیست.

خدا در آیه 42 سوره زمر می فرماید

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند، و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب می‌گیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی‌گرداند تا سرآمدی معیّن؛ در این امر نشانه‌های روشنی است برای کسانی که اندیشه می‌کنند

برادران و خواهران، روح هرگز نمی میرد، چه روح ما که در دنیا زنده ایم و می خوابیم و روحمان که طبق این آیه نزد الله میرود، و چه روح کسایی که از این دنیا وفات میابند و روحشان نزد خدا میرود. روح خواب رفته ها و وفات یافته ها، هردو نزد خداست و هردو نزد پروردگارشان زنده هستند

وقتی می گویم "مرده از این دنیا نمی شنود" این هیچ تضادی با زنده بودن روح نزد خدا ندارد. به این دلیل که اساسا زنده بودن روح هیچ ارتباطی به شنیدنش از این دنیا ندارد، تعقل کنید! روح که همیشه زنده است! چه روح ما که خواب می رویم و چه روح میت ها که نزد خدا هستند. روح معدوم می شود نه میت. این جسم است که میت می شود.

اگر قرار بود روح کسی که میت شده و نزد خدا زنده است از این دنیا بشنود، خب طبق این استدلال شما باید وقتی خواب هستیم، بتواتیم مثلا دزدی را که به خانه مان آمده ببینیم یا صدای کسی را وقتی با ما صحبت می کند بشنویم!

خب از عقل و منطق خود سوال کنید. خدا می فرماید وقتی می خوابید روح شما را به سوی خودم می برم یعنی همان جا که روح میت ها هست، آیا در وقت خواب که روحتان نزد پروردگارتان است، امتحان کنید، اگر مادرتان برای آزمایش هم که شده تا صبح با شما صحبت کند و شما خواب باشید، آیا شما چیزی می شنوید؟ آیا اگر صبح مادرتان از شما مساله را جویا شود شما می توانید به او پاسخی بدهید؟ چیزی شنیده اید؟ خب پس چرا تعقل نمی کنید؟ روشن است که وقتی خواب هستیم چیزی از این دنیا نمی شنویم و اگر کسی خلاف این بگوید که در خواب می شنویم متضاد حرف زده است هم با قرآن و هم با عقل و منطق تضاد دارد

شما فقط وقتی شنوا می شنوید که روح اجازه برگشت به جسم تان را بگیرد، برای همین است اگر کسی با شما صحبت کند تنها آخرین حرف او را بیاد می آورید. چون اساسا بشر وقتی از این دنیا می شنود و آگاه است که روح و جسم با هم در ارتباط باشند. کل زمانی که روح نزد الله است شما هیچ نمی شنوید و بعد از آن که خدا اذن بازگشت به جسم را داد، آنوقت شما فقط کلام آخری را می شنوید که با شما گفته اند.

روح همه، هم علی هم محمد و... الان نزد پروردگارشان زنده است و از نعمت هایی که خدا به آنها ارزانی داده خوشحال اند، جسم محمد و علی و... نیز الان خاک است. خدا فقط در قیامت است به روح آن هایی که میت شده اند اذن می دهد که به جسم برگردد. عزیزان جسم ماده است هر ماده ای مستلزم آن است که مکانی داشته باشد، یک ماده در یک زمان دو جا نیست. اگر روح به جسم برگردد طبق آیات قرآن آن جسم زنده می شود. اگر آن جسم زنده شود فقط در آن صورت است که می تواند از این دنیا آگاه شود. شنوایی از این دنیا فقط با ارتباط جسم و روح ممکن است. اگر ارتباط این دو قطع شود نه جسم از این دنیا می شنود و نه روح از این دنیا می شنود

روح زنده ما وقتی خوابیم نزد خداست

روح زنده کسایی هم که وفات یافته اند نزد خداست

به همان دلیل که وقتی خوابیم چیزی از این دنیا نمی بینیم و نمی شنویم

به همان دلیل نیز، وفات یافته ها این دنیا را نمی بینند و نمی شنوند

روح فرعون، روح نمرود، روح ابن ملجم، روح محمد و... روح همه الان زنده است، نزد پروردگارشان زنده است. بعضی طبق آیات قرآن از نعمت ها خوشحال اند و برخی عذاب می بینند.

حالا بپردازیم به حدیث

کتاب صحیح بخاری، شماره حدیث: 3747

(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُنْذِرِ ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُلَيْحِ بْنِ سُلَيْمَانَ ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ ابْنِ شِهَابٍ ، قَالَ : " هَذِهِ مَغَازِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ " , فَذَكَرَ الْحَدِيثَ ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ يُلْقِيهِمْ : " هَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَكُمْ رَبُّكُمْ حَقًّا " ، قَالَ : مُوسَى ، قَالَ نَافِعٌ : قَالَ عَبْدُ اللَّهِ : قَالَ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ : يَا رَسُولَ اللَّهِ تُنَادِي نَاسًا أَمْوَاتًا ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا قُلْتُ مِنْهُمْ " ، قَالَ أَبُو عَبْد اللَّهِ : " فَجَمِيعُ مَنْ شَهِدَ بَدْرًا مِنْ قُرَيْشٍ مِمَّنْ ضُرِبَ لَهُ بِسَهْمِهِ أَحَدٌ وَثَمَانُونَ رَجُلًا , وَكَانَ عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ ، يَقُولُ : قَالَ الزُّبَيْرُ : قُسِمَتْ سُهْمَانُهُمْ فَكَانُوا مِائَةً وَاللَّهُ أَعْلَمُ " .

رسول در این حدیث فرموده: شما شنواتر از آنها به آن چه به آن ها می گویم، نیستید

این استناد گمراهان است، برای این که توجیهی پیدا کنند برای آیه آل عمران و حرف خود را درواقع با روایت به آیه بچسبانند! این حدیث تا اینجا، کاملا برخلاف آیه های 80 سوره نمل و 22 سوره فاطر است، اگر اینطور باشد در کلام الله تضاد پیش آمده و دست آویزی برای رد قرآن توسط اسلام ستیزان می شود ولی جالب است ذات ریاکارانه شان، هرگز به آن ها اجازه نمی دهد که ادامه این حدیث را بخوانند و در همه جا این حدیث را تا اینجا ذکر می کنند از پدر بزرگ هایشان تا همین جا می شنوند، در کتاب هایشان تا همین جا می نویسند. ولی توجه داشته باشید، این حدیث ادامه دارد!!! اگر این حدیث در اینجا تمام بشود، کاملا خلاف قرآن است! ولی این حدیث اهل سنت است و این پایان حدیث نیست!

چون خدا به رسول در قرآن فرموده، تو هرگز نمی توانی مردگان و کسانی که در گورها هستند را شنوا کنی، یعنی مردگان شنوا نیستند و یکی با قدرتی لازم است تا آنها را شنوا کند و این قدرت فقط خداست. پس مردگان شنوا نیستند. پس یعنی رسول این را نمی دانسته و قرآنی که بر او نازل می شده را فراموش می کرده است؟!!! و اگر می دانسته مردگان نمی شنوند پس چرا با وجود این، چنین حرفی فرموده است، منظور رسول الله از این حرف چه بوده است؟!!!

طبق آیه زیر قدرت شنوا کردن مردگان فقط در دست خداست

وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ ۖ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ

و زندگان و مردگان برابر نيستند. خدا هر كه را خواهد مى‌شنواند. و تو نمى‌توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‌اند بشنوانى.(35:22)

سوره فاطر آیه 22

 

تمام دعوت وبلاگ "قرآن هدایتگر است" همان طور که در پست "هدف از دعوت وبلاگ قرآن هدایتگر است" نوشته شده است،در همین آیه 22 سوره فاطر خلاصه می شود؛ عزیزان! الله بیهوده نفرموده که او شنوا و بیناست، می دانیم که صفات الله یعنی همین شنوایی و بینایی مطلق هستند و کسی مثل آنها را ندارد و اگر کسی صفات الله را برای کس دیگری قایل شود مشرک است. از طرفی می دانیم که همه موجودات زنده و بندگان الله، هم شنوا هستند و هم بینا هستند. اما نکته این جاست که هیچ کس مانند الله در یک لحظه هرگز همه چیز را نمی شنود. جز خدا کسی نمی تواند میلیون ها نفر را که در یک زمان او را می خوانند، ببیند و بشنود.

بیایید ادامه حدیث را در حدیث شماره 4724 در کتاب مسند أحمد بن حنبل یا در همان کتاب صحیح بخاری حدیث شماره 1288 بخوانیم

 (حديث مرفوع) حَدَّثَنَا يَزِيدُ ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ يَعْنِي ابْنَ عَمْرٍو ، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ أَنَّهُ حَدَّثَهُمْ ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ أَنَّهُ قَالَ : وَقَفَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى الْقَلِيبِ يَوْمَ بَدْرٍ ، فَقَالَ : " يَا فُلَانُ يَا فُلَانُ ، هَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَكُمْ رَبُّكُمْ حَقًّا ؟ أَمَا وَاللَّهِ إِنَّهُمْ الْآنَ لَيَسْمَعُونَ كَلَامِي " ، قَالَ يَحْيَى : فَقَالَتْ عَائِشَةُ : غَفَرَ اللَّهُ لِأَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، إِنَّهُ وَهِلَ ، إِنَّمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " وَاللَّهِ إِنَّهُمْ لَيَعْلَمُونَ الْآنَ أَنَّ الَّذِي كُنْتُ أَقُولُ لَهُمْ حَقُّ ، وَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ : إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتَى سورة النمل آية 80 وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ سورة فاطر آية 22 .

این احادیث، حدیث های مرفوع بودند و نزد اهل سنت صحیح هستند

تعریف حدیث مَرفُوع: آن است که به رسول خدا نسبت داده شود، از گفتار یا کردار یا اعمالی که به حضور مبارک انجام شده و یا صفتی، سند آن متصل باشد یا منقطع یکسان است.

ام المومنین عایشه در این حدیث که ادامه و تکمیل کننده حدیث بالا بود فرمودند: خدا از ابی عبدالرحمن ببخشاید، درست است که رسول الله این را فرموده اند، ولی او اشتباه فکر می کرده که رسول الله منظورش آن بوده است، چون اگر منظور رسول الله اینطور باشد که عبدالرحمن می گوید، رسول خدا بر خلاف آیه فاطر و نمل سخن گفته است، بلکه رسول خدا منظورش این بوده و فرموده: الان این مشرکان کشته شده جنگ بدر، به یقین حرف هایی که در زمان حیات شان به آن ها می گفتم و دعوت شان می کردم، به یقین آن حرف هایم رسیدند، فهمیدند حرفایی که من به آن ها میزدم حق بود، بلکه حتی از الان شما نیز بهتر یقین پیدا کرده اند چرا که آن ها در حال حاضر فرشتگان را که بر پشت شان میزنند، می بینند و آگاه شدند، ولی شما هنوز چیز هایی که آن ها دیده اند، نمی بینید و هنوز بر شما غیب مانده است و شما به اندازه آنان حرف های من را مطمین نیستید. آن ها وعده های الله را همین الان از شما بهتر می بینند، یعنی آن ها به "علم الیقین" و به "عین الیقین" رسیده اند و شما اینطور نیستید.

 

خب! این دو برداشت کاملا متفاوت بود، از دو صحابه بزرگوار، یکی عبدالرحمن و دیگری ام المومنین عایشه، باید دید کدام برداشت صحیح و مطابق قرآن است، مسلما هر حدیثی که در تضاد با قرآن باشد، باطل است و پر واضح که حدیث مورد استناد گمراهان تا آنجا، کاملا برخلاف قرآن است! ولی ادامه حدیث و برداشتی که ام المومنین عایشه داشته اند، کاملا موافق قرآن است. اگر برداشت ام المومنین عایشه نبود، الان این حدیث نزد اهل سنت مردود و باطل می بود چون کاملا برخلاف قرآن است. درستش هم همین است که احادیث متضاد با قرآن را باطل بدانیم، چون قرآن حجت است و الله قول حفاظت از قرآن را داده است

من احساس می کنم که تنفر گمراهان نسبت به ام المومنین، بر میگردد به همین حدیث های نقل شده از ایشان، چون اساس مذهب آن ها با همین احادیث باطل شده است. خدا به صورت واضح فرموده که مردگان نمی شنوند. دیگر باید به چه صورت می گفت تا شما باور کنید؟ آیا باید خدا خود بیاید و حضورا به دست تک تک شما نامه دهد یا سخن بگوید؟

مگر انتظار آنان غير از اين است كه خدا و فرشتگان، در [زير] سايبانهايى از ابر سپيد به سوى آنان بيايند و كار يكسره شود؟ و كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود

سوره بقره آیه 210

 

توجه: با اینکه این پست کامل هست ولی ممکن است در آینده ویرایش شود

 

 


برچسب‌ها: شهدا قرآن هدایتگر است گمراهان شیعه اهل سنت قدرت شنوایی مردگان

تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:33 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

بررسی آیه راسخون در علم

 


بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی آیه راسخون در علم

 

در این پست قصد داریم در مورد آیه 7 سوره آل عمران بحث کنیم

استناد بسیاری از گمراهان برای تقلید کورکورانه به این آیه است. منظور از تقلید کورکورانه این است که وقتی به شخصی نظری را بگویند، او تحقیق نکرده آن را قبول کند آنهم به دلیلی گمراه کننده تر از آن، یعنی این که آن شخص گوینده را نزد خود بزرگ جلوه داده باشد و همه حرف های او را چشم بسته قبول و اجرا کند. این یعنی "رب گرفتن". چون فقط الله است که چشم بسته باید اطاعت شود و هر کس هر چیزی گفت باید پرسید چرا؟.

سوال این است: اولا ایا در کلام خدا تضاد هست؟ دوما یعنی خدا قرآن را برای علما نازل کرده است؟ اگر اری! پس چرا در صدها آیه که گفتگوهای قیامت را می خوانیم، دلیل به گمراهی رفتن مردم همان علما هستند که مردم در دنیا به آن ها اعتماد کرده بودند و فقط آن ها را عالم می دانستند؟

و بعد این که چرا خدا در آیات متعددی که فقط بخش کوچکی از آن ها رو ذکر می کنم، فرموده:

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟

سوره قمر آیه 17 و...

إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ

ما این کتاب را برای مردم بحق بر تو نازل کردیم

سوره ی کوبنده زمر ایه 41

اوج عزت مندی اسلام در زمانی بود که مسلمین تقلید نمی کردند، اما از آن وقت که تقلید را علما به دین افزودند امت اسلام رو به ضعف نهاد و اتفاقا دلیل پیشرفت کشور های غیرمسلمان این بود که تقلید نداشتند. و هر وقت کسی چیزی به آنها می گفت سوالاتی از جمله: چرا، چگونه و چطور می پرسیدند و هرگز چشم بسته چیزی را قبول نمی کردند. این کتاب برای مردم آسان شده، چرا؟ چون فقط و فقط کتابی است برای راهنمایی، تذکر و یادآوری. باید طوری آسان باشد که هر کس آن را خواند، بفهمد.

در حالی که بسیاری از شما اصلا کتاب را باز نکردید، و اگر باز کردید روزنامه وار خواندید و کمی تامل نکردید تا بتوانید نظر بدهید که آسان است یا نیست!!! حتی همین گفته تان را که می گویید آسان نیست و علما می فهمند از علما شنیده اید و طوطی وار تکرار می کنید! البته این مخالف قرآن است و عکس این گفته در قرآن ذکر شده است.

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ

این قرآن چیزی جز تذکّری برای جهانیان نیست

سوره تکویر آیه 27

 

پس وقتی شما با استفاده از آیه "راسخون در علم" می گویید قرآن را فقط علمای ما می فهمند و ما نمی فهمیم، و خدا که در این ایات به صراحت گفته این قرآن برای همه است و برای همه آسان شده، چون فقط تذکر دهنده است بدانید که یک جای کار شما و حرفای شما اصطلاحا می لنگد. چون حرفای خدا هرگز تضادی ندارنداین ترجمه ها و برداشت شماست که باعث تضاد شده، نه کلام خدا.

آیه این است سوره آل عمران آیه 7 ترجمه بزرگترین مرجع تقلید شیعه یعنی آیت الله مکارم شیرازی

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات محکم است؛ که اساس این کتاب می‌باشد؛ و قسمتی از آن، «متشابه» است اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگیزی کنند؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن می‌طلبند؛ در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم نمی‌دانند و می‌گویند: ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست. و جز صاحبان عقل، متذکر نمی‌شوند

اینجا "واو" که بین الله و راسخون آمده "واو" استیناف هست، وقتی استیناف باشد یعنی جمله بعد از کلمه الله وقف دارد، و باید مکث کرد و این عکس نظر کسایی ایست که معتقدند "واو" عطف است. گر مرحمت کنید و به قرآن مراجعه کنید می بینید که در تمامی قرآن ها بین الله و راسخون در علم علامت وقف هست خصوصا در همین آیه بالا که از نرم افزار کپی شده است می توانید علامت وقف را بین الله و راسخون ببینید همچنین همه قاریان نیز وقتی به اینجا می رسند وقف و مکث دارند. یعنی به الله که می رسند مکث می کنند سپس با واو ادامه جمله را می خوانند

یعنی چه؟ اگر "و" را عطف بدانیم، راسخون در علم را به الله عطف کرده ایم در این صورت معنی این می شود:

تاویل آیات را جز خدا و راسخون در علم نمی دانند در حالی که می گویند ما به همه ی آن ایمان آوردیم

این همان ترجمه ای هست که اقای مکارم بر این اعتقاد هست این در جا غلط است چون که اگر اینطور باشد، راسخون می گویند " آمَنَّا بِهِ" این "به" بر میگردد به ایات متشابه، پس راسخون در علم هم باید مثل الله همه آن را بدانند یعنی وقتی که تاویل همه را می دانند، پس دیگر متشابه و... برایشان معنی ندارد که جایز باشد بگویند "امنا به". در آن صورت مثل خدا همه اش را میدانند و همه آیات برایشان محکم است. پس وقتی همه آیات برایشان محکمات است، ادامه ی جمله بی معنی می شود

چون این گفته را کسانی می گویند که آیاتی برایشان متشابه است و تاویل آن را نمی دانند، برای همین چون فقط الله آن را می داند در برابر او سر تسلیم می آیند و این جمله را می گویند.

ضمن این که اگر "واو" را عطف بدانیم و هم الله و هم راسخون آن را بدانند؛ پس در این صورت کلمه "یقولون" که ضمیر است، جمله ای که در ادامه گفته می شود، هم به الله برمیگردد و هم به راسخون. پس چون واو عطف شده آیا خود الله نیز می گوید: من به همه آن ایمان آوردم آن از طرف پروردگار من است؟!!! همه این اشکالات به این دلیل است که "واو" را عطف گرفتیم. این اشتباه محض است که هم "واو" را عطف بگیریم و در ادامه آن گفته را فقط به راسخون در علم نسبت بدهیم!!!

همچنین اگر تاویل آن آیات را راسخون در علم نیز می دانند، بفرمایید ایات قیامت را با استفاده از آن تاویل بر همه معلوم کنید، آیات قیامت و خیر از قیامت و حوادث آن را فقط خدا می داند چون قیامت و حوادث آن غیب است و تنها کسی تاویل کامل ایات قیامت را می داند که علم غیب داشته باشد در حالی که جز خدا کسی علم غیب ندارد.

آیات قیامت پیشکش، اگر تاویل آیات متشابه را ائمه شما می دانند بفرمایید تاویل آیات سوره "الرحمن" را برای ما طبق مدعایتان شرح دهید. سوره الرحمن مشتی است بر دهان کسانی که در ترجمه این آیه نوشته اند: تاویل آیات متشابه را جز خدا و راسخون در علم نمی دانند.

اما نکته ای بسیار مهم که در اینجا حتما باید ذکر شود این است: همه می دانیم تمام علمی که الله به رسولان عطا کرده برای این بوده است تا آنها انسان هایی را که به گمراهی رفته اند متذکر شوند تا به اسلام بازگردند، پس وقتی به آنها علم آگاهی از متشابهات داده شده است تا آنها مانند الله متشابهات را بدانند و از سویی بعضی فتنه انگیزان از همین متشابهات برای گمراهی مردم استفاده می کنند، کجای دین الله کامل شده است؟ پس چرا الله فرموده الیوم اکملت لکم دینکم؟ این تفسیر و تاویل کجاست تا دیگر فتنه انگیزان با استفاده از آن آیات متشابه مردم را به گمراهی نکشانند؟ چرا تاویل بسیاری از آیات را نمی دانیم؟ و چرا همه ما دقیقا مثل آن گفته راسخان در علم عمل می کنیم و مثل آنها می گوییم به همه آن ایمان آوردیم؟ وقتی ما هم مثل آنها همان را می گوییم این چه فضیلتی است که برای آنها قایل می شوید؟ خب ما هم به غیب ایمان داریم!!! این را نیز توجه داشته باشید که ائمه نظر مخالف این حرفی که به آنها نسبت می دهند دارند و می گویند تاویل آیات را "جز خدا" کسی نمی داند.

اگر راسخون در علم بدلیل آگاهی یافتن از متشابهات است که ایمان آورده اند و آنطور که گمراهان می گویند خدا به ائمه علم به آن متشابهات را داده است. پس در این صورت کسانی که به آنها علم داده نشده حق دارند که ایمان نیاورند و همین را بهانه کنند که علم آن به ما داده نشده بود.

اتفاقا راسخون در علم در سوره نساء آیه 162 هم ذکر شده است

بیایید ببینیم منظور از راسخون در علم چه کسانی هستند و چه چیز را می فهمند و چه کسانی همراه راسخون در علم آن چیز را می فهمند

لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا

ولی راسخانِ در علم از آنها، و مؤمنان (از امّت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند. (همچنین) نمازگزارانو زکات‌دهندگان و ایمان‌آورندگان به خدا و روز قیامت، بزودی به همه آنان پاداش عظیمی خواهیم داد

سوره نساء آیه 162

این آیه در مورد یهودیان است، پس مشخص می شود که یهودیان هم راسخون در علم دارند، و تعبیری که گمراهان از راسخون در علم دارند و خاص ائمه خود می دانند اشتباه است. خب پس آیا راسخون یهودیان هم ائمه شما هستند؟ یهودیان قبل از رسول هم راسخون در علم داشتند، پس قبل از آن راسخون در علم آنها چه کسانی بوده اند؟

جدایی از این بحث ها مگر راسخون چه چیز را فهمیدند که باعث شده علما این برچسب را به آنها بزنند و چیزی را که فقط خدا می داند به آنها هم نسبت دهند؟ یعنی چی؟ منظور چی هست؟ و این چه امتیازی است؟

خدا که هم به راسخون در علم یهود، هم راسخون مسلمانان و هم نمازگزاران و زکات دهنده گان و ایمان داران به قیامت بخاطر اینکه به رسول گفتند، ما ایمان داریم به آنچه پیش از تو نازل شده و همچنین آنچه اکنون بر تو نازل شده، وعده ی پاداش بزرگ داده است

راسخون در علم می گویند به تمام آنچه از طرف الله نازل شده، هر چیزی که باشد، ایمان آوردیم، چون از جانب الله هست، خب این چه امتیازی است؟ بقیه مومنان نیز که عینا همین گونه می گویند! آن ها هم در مقابل این آیات سر تسلیم می آیند!

یعنی ما مردم عادی چه به آیات متشابه و چه محکم، ایمان نداریم؟ و نمی گوییم آن از طرف پروردگارمان است؟ یعنی فقط راسخون در علم این را می گویند؟ عجب!!! اشتباه معتقدان به واو عطف در این است که انتظار دارند حتما راسخون در علم امتیاز و برتری در حد آگاهی خدا دارند سبحان الله- که الله در ادامه جمله، نقلی از آنان را ذکر کرده که می گویند به همه آیات ایمان داریم!!! در صورتی که این گفته راسخون در علم به جهت آن است، آنها چون در دستیابی به غیب اظهار عجز و اعتراف می کنند مورد ستایش قرار گرفته اند و اگر نه همه مومنان همین حرف آنها را می گویند. کما این که خدا در مورد مومنان، یعنی کسانی که حقیقتا به خدا ایمان دارند در آیه 3 سوره بقره اینطور می فرماید و آنها را دقیقا بخاطر همین عقیده مورد ستایش قرار داده و مومن می نامد:

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند.(2:3)

 

بله! همه مومنان به غیب ایمان دارند. خدا، قیامت، فرشتگان، جهنم، نعمت های بهشت، حوادث قیامت و... همه در غیب هستند و به کسانی مومن می گویند که به این غیب ایمان آورده اند. دلیل این که الله رب گرفته شده است این است که مومنان به دستور او به چیزی که برایشان پوشیده است ایمان آورده اند و از دستور او اطاعت بی چون و چرا کرده اند. حالا اگر شما از کسی اطاعت بی چون و چرا کرده باشی، او را رب گرفته اید.

آیاتی هست که جز خدا کسی تاویل آن ها را نمی داند، و محال ممکن است اگر راسخون در علم بدانند تاویل این آیات چی بوده است

نظری هم که می گویید، فقط از روی ظن و گمان هست که مثلا فرمایش می کنید: شاید منظور الله این بوده، شما که در مورد آیات دیگر نظر قطعی دارید، پس اگر مثل خدا همه آن را می دانستید دیگر نباید بگویید شاید و نباید در مورد یک آیه چند نظر مختلف بیاورید! مگر ادعا نکردید شما تاویل آن را دانسته بودید؟

ما مردم عادی هم می توانیم به نظرات مان "شاید" اضافه کنیم و هر چی خواستیم بگوییم این که نشد که، می فهمید؟ وقتی در کلام تان "شاید" آوردید، یعنی همان طور که الله در همین آیه رسوایتان کرده است، فقط و فقط برای فتنه انگیزی این را می گویید، درواقع شما حتی در آیه ای که الله در آن هشدار داده کسانی هستند که می خواهند با آیات متشابه فتنه انگیزی کنند، در خود همین آیه نیز همین کار را می کنید!!!

ترجمه ی صحیح آیه طبق ترجمه دیگر مترجمان شیعی از جمله آقای عبدالمحمد آیتی، ابوالفضل بهرام پور، محمد کاظم معزی و... بسیاری دیگر به این صورت است

اوست كه اين كتاب را بر تو نازل كرد. بعضى از آيه‌ها محكماتند، اين آيه‌ها ام‌الكتابند، و بعضى آيه‌ها متشابهاتند. امّا آنها كه در دلشان ميل به باطل است، به سبب فتنه‌جويى و ميل به تأويل از متشابهات پيروى مى‌كنند، در حالى كه تأويل آن را جز خداى نمى‌داند. و آنان كه قدم در دانش استوار كرده‌اند مى‌گويند: ما بدان ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمى‌گيرند

ترجمه ی صحیح آیه 7 سوره آل عمران

پس اگر راسخون هم مانند الله میدانند، دیگر متشابه برایشان معنی ندارد تا جایز باشد بگویند ما به متشابهات و آیات محکم آن ایمان داریم. برعکس؛ وقتی می گویند ما به همه آیات چه متشابه و چه محکمات ایمان داریم، پس یعنی برای راسخون در علم هم برخی آیات متشابه هست!!!

 

الله می فرماید:

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ ۚ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ

پس چه کسی ستمکارتر است از آن کسی که بر خدا دروغ ببندد و سخن راست را هنگامی که به سراغ او آمده تکذیب کند؟! آیا در جهنّم جایگاهی برای کافران نیست؟

سوره کوبنده زمر آیه 32

 

 


برچسب‌ها: تشیع اهل سنت سني شيعه قرآن قرآن هدایتگر است تقلید

تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:33 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

در جواب گفته هاي آقاي رفيعي در برنامه سمت خدا مبحث امامت

 
 
 
 

بسم الله الرحمن الرحيم

در جواب گفته هاي آقاي رفيعي در برنامه سمت خدا مبحث امامت

 

يکي از کاربران وبلاگ به اينجانب يکي از برنامه هاي سمت خدا را که اخيرا از شبکه سه سيما پخش شد، توصيه کردند تا ببينم، گفتند؛ تمام بحث هاي ما در اين برنامه توسط آقاي رفيعي جواب داده شده است.

من نيز برنامه را مشاهده کردم، ولي واقعا چيز خاصي در گفته هاي آقاي رفيعي نشنيدم، و اين جوابيه را هم فقط به احترام کاربر مي نويسم.

 

اين ويديو را در اينجا و از طريق کانال يوتوب "قرآن هدايتگر است" مشاهده فرماييد.

 

 

 

 

 

برنامه سمت خدا همانطور که از حرف هاي آقاي رفيعي پيداست، برنامه ايست که کمتر به بحث هاي اصلي و اعتقادي پرداخته مي شود، بحث هاي مثل امامت، توحيد و... در اين برنامه و ديگر برنامه هاي مذهبي در سيما بيشتر به بحث هاي اخلاقي و مدح ائمه اختصاص دارد

ايشان از همان ابتدا با طرح اين که بحث هاي اعتقادي مثل امامت، براي مردم خسته کننده است، سعي دارند درواقع همين را هم القا کنند که حتي اگر حقيقتا اين بحث ها براي آنها خسته کننده نباشد با اين حرف شان، آن را پيچيده و غير قابل فهم! نشان مي دهند و به همين دليل براي مردم خسته کننده هستند!.

ايشان از همان ابتدا بحث هاي اعتقادي را مي خواهد طوري تبيين کند که براي مردم سنگين است و در فهم مردم نيست، براي همين مردم از طرح اين بحث ها خسته مي شوند، همانطور که در ادامه و چندين بار اين گفته اش را تکرار مي کند.

ايشان بيشتر دوست دارند که مردم را سوق بدهند به اخلاقيات، آيا واقعا وقتي کسي از اساس عقيده اش اشتباه باشد، بحث از جزييات معنا پيدا مي کند؟ مثلا مسيحيان عيسي را پسر خدا و خود خدا مي دانند و مريم را نيز شفيع مي گيرند، اگر مسيحي ها که از اساس راهشان اشتباه هست، درست است که به بحث هاي جزيي بپردازند؟

پس آقاي رفيعي محترم، بحث هاي اعتقادي اساس هست و ديگر سعي نکنيد که اينطور القا کنيد، اين بحث ها در فهم مردم نيست و براي مردم خسته کننده است، بازخورد هايي هم که دريافت کرده ايد بماند براي خودتان، چون آدم مبلغ نبايد به ميل مردم حرف بزند و هر حرفي را که مردم دوست داشتند بزند، بر عکس بايد آن چيزي را که حق است ذکر کند، چون وظيفه مبلغ فقط همين است.

اگر اينطور باشد که شما ميگويي هر مشرکي در قيامت مي تواند همين را بهانه کند و قطعا به بهشت برود!!! مي تواند به خدا بگويد امامتي که تو از آن بحث کردي، در فهم من نبود!

در ايران شاهد فيلتر شديد در همه حوزه ها هستيم، و آقاي رفيعي نيز همين را فرمود و از شبکه مجازي و کتاب و... بعنوان دشمن ياد کرد، اين در حالي است که خدا و رسول دشمنان شان را به تحدي مي کشانند، آنها را شکنجه نمي دهند، نمي کشند، بلکه با آنها به بحث مي نشينند و هرگز مورد اذيت قرار نمي دهند بلکه از جان و مال و ناموس شان هم دقاع مي کنند!

خب براستي اگر مذهب شما همين دين الهي است، چرا مخالفانتان را زنداني، شکنجه، اعدام و سرکوب مي کنيد؟

در صدر اسلام، دشمنان تا توانستند شبهه افکني کردند، آيه جعل کردند و هر کار کثيف ديگري، و خدا دستور به کشتن آنها، بخاطر اين اعمالشان را هرگز نداد، چرا؟ چون حرف خدا حق است و خدا از حرف خود يقين دارد که روشن است و با اين شبهات هرگز باطل نمي شود

پس وقتي عکس العمل خدا در مورد مخالفانش اين است، آيا واقعا مذهب حق شما نيز اين گونه است؟ طبق شريعت الله است؟

کار به جايي رسيد؛ حتي يهوديان در مورد آفرينش خدا گفتند که خدا بعد از آفريدن همه چيز، خسته شد و روز جمعه را براي رفع خستگي روز تعطيلي و استراحت قرار داد

آيا خدا بخاطر اين گفته آنها دستور شکنجه شان را داد؟ زنداني شان کرد؟ خير خدا اينطور جواب داد

ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روزآفريديم، و هيچ گونه رنج و سختي به ما نرسيد (50:38)

آقاي رفيعي اين را هم مورد توجه داشته باشند، که وقتي مباني اصلي و اعتقادي شما قابل رد هست، و به هيچ وجه با قرآن قابل اثبات نيست، پس قاعدتا درست نيست

ايشان قبل از اين که امامت را اثبات کند، از خاطرات آقاي بهجت صحبت به ميان مي آورد که ايشان گفته اند هر کس بحث اعتقادي کند، من بهشت اش را تضمين مي کنم

اين خاطره من را ياد خاطره اي ديگر انداخت که يهوديان هم به گمان خودشان حق را مي گفتند و بزرگان ديني شان، بهشت را به مردم مي فروختند، بله دقيقا يعني آنها متضمن بهشتي بودن اشخاص مي شدند

آقاي رفيعي، در جواب آقاي بهجت بايد گفت؛ هنوز که قيامت نشده و هيچ کس نتيجه اعمالش را نمي داند، آن وقت چطور ايشان تضمين بهشتي بودن مي دهند؟

حتي رسول الله هم نمي دانست که عاقبت افراد که هيچ، حتي نمي دانست عاقبت خودش چه خواهد شد، روشن است چون هنوز قيامت و دادگاه عدل الهي برپا نشده است. رسول اينطور مي گفت:

بگو: «من پيامبر نوظهوري نيستم؛ و نمي‌دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحي مي‌شود پيروي مي‌کنم، و جز بيم‌دهنده آشکاري نيستم!»(46:9)

وقتي مي گوييم اصول دين، ديگر بحث روايت نيست، بلکه بحث خود قرآن است، در اثبات اصول دين اگر واقعا درست باشند، قرآن کفايت مي کند

ولي شما بحث امامت را آياتي براي آن مي آوريد، و براي آنکه منظور خود را برسانيد متوسل به روايات مي شويد، اين يعني، آن آيه به روشني چيزي که شما از آن برداشت کردي را نمي گويد و متشابه هست، به رواياتي متوسل مي شويد. رواياتي، که خدا قول حفاظت از آنها را نداده است، خدا قول حفاظت از قرآن را داده است ولي در مورد روايات اين صدق نمي کند. خدا نفرموده هر چي از روايات به شما رسيد درست است چون من حافظ روايات هستم. ولي خدا قول حفاظت از قرآن را داده است

ما قرآن را نازل کرديم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنيم!(15:9)

کار درستي نيست که اصول دين را با روايات به اثبات برسانيد، در اين برنامه شما تمام ادله تان رواياتي بود که فقط براي خود شما حجت است. و آياتي که مي آورديد از بس منظور شما را نمي رساند که براي پيشبرد منظورتان و تحميل منظورتان به آيه قرآن، دست به دامان روايات شديد!

درثاني، بحث توحيد، نبوت، معاد در قرآن مشخص و روشن است يعني اگر به آنها اعتقاد داشته باشي جزاي تو فلان هست و اگر اعتقاد نداشته باشي جزاي تو فلان است، اگر واقعا امامت از اصول دين است پس بايد حداقل يک نصف آيه بياوريد فرموده باشد "کسي که به امامت منصوص از جانب الله اعتقاد نداشته باشد جزايش جهنم است و کسي که معتقد باشد جزايش بهشت است" آيا يک نصف آيه هست؟

من براي شما آيه مياورم که همه اصول دين ام را ذکر کرده است، شما هم به اين روشني آيه بياوريد

پيامبر، به آنچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. و همه مؤمنان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ايمان آورده‌اند؛ (و مي‌گويند:) ما در ميان هيچ يک از پيامبران او، فرق نمي‌گذاريم. و (مؤمنان) گفتند: «ما شنيديم و اطاعت کرديم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داريم)؛ و بازگشت (ما) به سوي توست.»(2:285)

اگر واقعا امامت از اصول دين است پس بايد جزاي آن مشخص باشد، در غير اين صورت ديگر هيچ کس کافر نيست! اين را براي اين مي گويم که شما اعتقاد داريد امامت به اين خاطر که از اصول دين است، هر کس به آن اعتقاد نداشته باشد کافر است. چون اصول دين به چيز هايي اطلاق مي شود که عدم اعتقاد به آنها موجب جهنمي شدن شخص مي شود.

هر کسي در قيامت مي تواند به اين کار خدا ايراد بگيرد و بگويد: تو در کتاب ات هرگز نگفتي که اگر من امامت را قبول نکنم مرا عذاب خواهي داد، پس تو نمي تواني براي کاري که نگفته اي من را عذاب بدهي! تو اي الله حتي در مورد امامت يک آيه هم نياورده اي، حرف زدن از جزاي امامت که جاي خود دارد!!!

آقاي رفيعي نقل قولي آورد از ابوالحسن اشعري که گفته است؛ از مهم ترين موارد مورد بحث اختلافي در اسلام، امامت هست، و ايشان در ادامه نفرمود که همين اشعري که اهل سنت است، به عنوان مخالف امامت مورد ادعاي شيعه اين حرف را گفته است

هميشه از اين شيطنت ها مي کنند و نظرات اهل سنت را نصفه مياورند و قيچي مي کنند، تا بلکه اين را القا کنند که اهل سنت با ما اختلاف ندارند، خب اگر اختلاف ندارند و اختلاف جزيي است، چرا به آنها مي گويند اهل سنت؟ چرا مثل شما به آنها نمي گويند شيعه؟

بعد براي پيشبرد همين هدف خود، روايتي را از مسند احمد از کتب ششگانه اهل سنت آورد که نقل شده است "هر کس بدون امام بميرد، مرگ جاهلي کرده است"

و ديگر نمي گويند، اين روايت در کتب اهل سنت هرگز منظور از امام، امامت مورد ادعاي شيعه نيست!

ولي اين را نمي گويد تا چند نفر ساده لوح را فريب دهد که بله، اهل سنت امامت را قبول دارند و در کتاب هايشان هم هست، پس اينهايي که امامت شيعه را قبول ندارند همان وهابي ها هستند!!!.

اين فريب است، اهل سنت امامت منصوص از جانب الله را هرگز قبول نداشته است، چيزي که اهل سنت از امامت قبول دارد با چيزي که شيعه از آن معني مي کند، زمين تا آسمان تفاوت دارد و آخوند هاي شيعي نظرات اهل سنت را هميشه يا نمي گويند يا اگر بگويند اشاره اي کمرنگ به آن مي کنند و قضيه را طوري نشان مي دهند که اهل سنت در تاييد شيعه اين را گفته است، هر اهل سنتي وقتي اسمي از امامت آورد، منظور امامت طبق نظر و تعريف خودش است که نظر مقابل شيعه در همين مورد است!

ايشان در ادامه روايتي از کتاب اصول کافي! آوردند و گفتند که طبق گفته امام صادق منظور از حديث بالا اين است؛ شخصي که امام زمانش را نشناسد کافر از دنيا نرفته بلکه گمراه از دنيا رفته است!

آقاي رفيعي، اين حرف شما در اصل قضيه هيچ تغييري ايجاد نکرد و بلکه بدتر و درواقع صريح تر شد!!!، چون هم کافران و هم گمراهان يک جا هستند، ايشان به اين خاطر کلمه گمراه را جايگزين کافر مي کند، تا از بار بسيار منفي کلمه کافر برداشت آنچناني که مد نظر آنها هست، نشود!!! آقاي رفيعي، کافران به اين دليل که گمراه هستند در جهنم ميروند!!!، پس کلمه ي گمراه بالاتر و عام تر از کافر هست. طبق اين ايات:

اولا که شيطان قول داده است که انسان را گمراه کند

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ

و آنها را گمراه مي کنم سوره نساء آيه 119

دوما خدا گمراهان را در جهنم قرار مي دهد

آنها با تکبّر و بي‌اعتنايي، مي‌خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! براي آنان در دنيا رسوايي است؛ و در قيامت، عذاب سوزان به آنها مي‌چشانيم!(22:9)

(در آن روز،) بهشت براي پرهيزکاران نزديک مي‌شود،(26:90)

و دوزخ براي گمراهان آشکار مي‌گردد،(26:91)

«به خدا سوگند که ما در گمراهي آشکاري بوديم،(26:97)

حالا اگر برداشت شما صحيح است و اين مسئله اين اندازه مهم است، چرا هرگز حتي يک نصف آيه هم در مورد جزاي اعتقاد داشتن و نداشتن به امامت در قرآن نيست، اگر از اصول است؟ اصول دين را از قرآن مي گيرند نه از روايات!!!

امامت در بين ما اهل سنت منصوص از جانب الله نيست، بلکه وقتي ما مي گوييم امامت، منظورمان امامي است که خود ما مردم، انتخاب مي کنيم!

آخوند ها هر وقت به روايتي استناد مي کنند؛ يا مثل اين حرف آقاي رفيعي عمل مي کنند، يعني به نقل از ائمه مي گويند که فلان امام گفته اين حرف را از رسول الله شنيدم، يا هر وقت کلام خود ائمه باشد مي گويند که اين کلام معصوم است

آقايان آخوند! مگر اين روايت ها دست نوشت خود معصومين!!! است؟ هر کسي مي تواند هر چيزي را به هر کسي نسبت دهد. شگرد اين ها هميشه اين است که با گفتن اين حرف ها حرف خود را به کرسي بنشانند، با برانگيختن احساسات و عواطف در مردم!

مجري هم وقتي آقاي رفيعي اين را گفت، چنان تحت تاثير قرار گرفت که خنده اي کرد، بله آخوندها همين را مي خواهند، احساسات را بربياانگيزند و عقل را خاموش کنند.

ايشان قبل از اين که بيايد و امامت را اثبات کند، آنرا اثبات شده فرض کرده است، اينطوري که نمي شود، شما بايد اول اثبات کني، و بعد ورود کني به بقيه موارد جزيي در محدوده بحث امامت

ما چيزي داريم به نام غيب و ديگري بنام علم غيب و ديگري بنام اخبار غيب

اين سه چيز با هم متفاوت هستند، علم غيب و غيب را فقط خدا دارد و فقط خاص خداست، اگر کسي علم غيب داشته باشد، خود غيب را هم دارد، چون بوسيله ي علم غيب است که از غيب آگاه مي شويم

هيچ کس جز خدا، احدي جز خدا، از بدو خلقت، از هميشه، نه غيب مي داند و نه علم غيب دارد. منظور از کليد هاي غيب همان علم غيب است.

بگو: «کساني که در آسمانها و زمين هستند غيب نمي‌دانند جز خدا، و نمي‌دانند کي برانگيخته مي‌شوند!»(27:65)

کليدهاي غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسي آنها را نمي‌داند (6:59)

(اي پيامبر!) اين، از خبرهاي غيبي است که به تو وحي مي‌کنيم؛ (3:44)

من هرگز به شما نمي‌گويم خزائن الهي نزد من است! و غيب هم نمي‌دانم! (11:31)

بحث معصوميت را پيش کشيدند و فرمودند که ما نمي توانيم سرنوشت مان را به کسي بسپاريم که از او مطمين نباشيم!

آقاي رفيعي! اولا خدا خود بر رسول نگهبان گمارده است و دقيقا به اين خاطر که بداند آيا رسولان بدون کم و کاست پيامي را که از خدا دريافت مي کنند را به خدا مي رسانند يا خير

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى? غَيْبِهِ أَحَدًا

داناي غيب اوست و هيچ کس را بر اسرار غيبش آگاه نمي‌سازد،(72:26)

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى? مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا

مگر رسولاني که آنان را برگزيده و مراقبيني از پيش رو و پشت سر براي آنها قرار مي‌دهد...(72:27)

لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى? كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا

تا بداند پيامبرانش رسالتهاي پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را احصاء کرده است!»(72:28)

قيامت، آن روزي است که خدا قدرت خود را نشان مي دهد و همه را از غيبي که مي دانسته آگاه مي کند. عملي که هيچ کس جز خدا نمي تواند آن را صورت بدهد و قيامت تبلور و نمايش قدرت خداست. هزاران بار در قرآن فرموده رسولان :مثل ما: هستند، مگر ما معصوم هستيم؟! براستي آقاي رفيعي اگر امثال شما با اين گفته الله که خود مراقب رسولان است قانع نمي شويد، پس به کدام سخن بعد از آن قانع هستيد؟ آيا مايليد که خدا شخصا بيايد و بگويد رسولان مثل شما بودند و عصمت نداشتند؟!!! وقتي خدا مي فرمايد نگهباناني دارند و مراقب آنهاست، آيا شما به نگهباني الله شک داري که مي گويي حتما بايد معصوم باشند؟!!! پس شما ضعيف الايمان هستيد!

دوما ما حداقل روزي 17 بار از خدا مي خواهيم که راه ما را از راه گمراهان جدا کند گمراه يعني کسي که (ضال) هست در ضلالت است.

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ

راه کساني که آنان را مشمول نعمت خود ساختي؛ نه کساني که بر آنان غضب کرده‌اي؛ و نه گمراهان.(1:7)

در بالا مشخص شد که جايگاه گمراهان کجاست

خدا به رسولش اينطور مي گويد

وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى?

و تو را گمراه يافت و هدايت کرد،(93:7)

وقتي مي گويد هدايت کرد، دقيقا يعني اينکه قبل از آن بر هدايت نبوده و دقيقا قبل از آن رسول گمراه بوده و راه صحيح را از غلط نمي دانسته، رسول خدا سردرگم بوده است. و لطف خدا شامل حالش شده است که او را هدايت کرده و راه را به او نشان داده و او را برگزيده است.

ايشان ايراد مي گيرند که حاکم شرعي يا همان امامت مورد قبول اهل سنت، ابتدا به انتخاب مردم بود و سپس موروثي شد، اين اشکال به خود شما هم وارد است، شما بدتر از آن مي گوييد. شما مي گوييد که امامت از فلان امام به فلان امام به صورت موروثي ميرسد، مي گوييد از جانب خداست؟ پس چرا حسن بن علي خلافت از جانب خدا را واگذار کرد؟ خيلي حقيرانه است اگر بگوييد شرايط اقتضا مي کرد.

خدا به حسن امامتي داده و او را برگزيده طبق تعريف ناقص شما؛ درست؟ خدا يونس را هم بعنوان فرستاده خودش برگزيد و به او مقام رسالت داد، ولي يونس سر باز زد و خدا به او اينطور مي گويد

فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ

و ماهي عظيمي او را بلعيد، در حالي که مستحقّ سرزنش بود!(37:142)

يونس خلاف دستور خدا عمل کرده براي همين خدا او را مستحق اين مي داند که 40 سال در شکم نهنگ او را زنداني کند. يونس بخاطر اين خلاف دستور خدا عمل کردن به خود مي گويد

لَا إِلَ?هَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

جز تو معبودي نيست! منزّهي تو! من از ستمکاران بودم!»(21:87)

خدا ظالمين را در جهنم قرار مي دهد، يعني کسي مثل امام حسن را، چون به عقيده اشتباه شما، امام حسن امامتي را که خدا به او داده بود، به يک کافر داد! هم به خود ظلم کرده، هم به امت و هم خلاف امر خدا عمل کرده است.

هيچ برگزيده ي خدايي، حق ندارد حکومتي را که براي دفاع از مسلمين به او ميدهد، به يک کافر بسپارد و اگر اين کار را انجام دهد از ظالمين است و خدا هم در مورد ظالمين حکم مشخصي دارد!

همچنين ايشان گفت که امامت در فهم مردم نيست

جواب اين است: طبق اين حرف دين خدا روي هواست! چون ايشان شناخت خدا را منوط به شناخت امام مي دانند و سپس مي افزايند که امامت از بس مقام بالايي دارد که عقل مردم عادي توان فهم آن را ندارد!!!

آقاي رفيعي! پس وقتي من امام را نمي شناسم، قاعدتا خدا را هم نمي توانم بشناسم، پس با وجود اين حرف ناقص، همه غير مسلمانان مي توانند خود را معاف کنند!!!

هر مسيحي و بلکه هر کافري مي تواند بگويد، تو به من عقلي داده اي که توان شناخت نه خودت را داشتم و نه امام ات را پس من شايسته مواخذه و عذاب نيستم! من را حق نداري عذاب بدهي!

اين حرف هاي آقاي رفيعي از کتاب اصول کافي کليني است، همين کتاب به تنهايي براي گمراهي کل بشريت کافي است و لزومي ندارد که شيطان خود را به زحمت بياندازد!

ديگر بحث هاي امامت در پست هاي قبلي جواب داده شد و من نمي خواهم تکرار مکررات بکنم

 

 



تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:32 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

آيا شما شيعه ي واقعي هستيد؟

 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا شما شیعه ی واقعی هستید؟

 

سلام و درود بر همه شیعیان واقعی علی، نه آن کسانی که بر این بزرگوار غلو و زیاده روی می کنند. با یک شیعه بحث می کردم، پرسیدم مگر من که می گویم فقط الله، گمراهی ام در چیست؟ چرا به من می گویی گمراه هستم؟ مگر رسولان هم نمی گفتند فقط الله را بخوانید؟ من هم که همین حرف آنها را میزنم، پس چرا می گویید من گمراه هستم و رسولان نه؟ آیا اگر حرف دیگری را عینا تکرار کرد گمراهی برای شخصی است که تکرار می کند؟ پس در این صورت رسولان نیز به عقیده شما گمراه بوده اند که دعوت به خواندن فقط الله کرده اند. خدا که خواندن را اولا برای خودش دانسته و دوما خواندن را هم عبادت دانسته است.

آن شیعه جواب داد: چون تو امام ها را خطا کار میدانی و می گویی پیرو راه پیامبر نبودند!!!

پاسخ: من هرگز حکم صادر نمی کنم، من فقط استنباطم را از قرآن و کلام بزرگان می گویم، که بنا بر قرآن این راه درست است و مطلقا تا این لحظه یک نفر نبوده است که بتواند جواب بدهد. من هرگز به کسی نمی گویم مشرک و کافر این را خدا تعیین می کند و به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم.

تهمت زدن، از 1000 تا فحش هم بدتر است، من چه کسی باشم که از الان بگویم که شما جهنمی هستی یا مثلا علی بن ابی طالب بهشتی است یا جهنمی!!! مگر من از قیامت و روز داوری خبر دارم؟ مگر من بر علی شاهد بوده ام؟ مگر شما بر عایشه شاهد بوده اید؟ آیا اگر کسی در زندگی اش اشتباهی هم کرده باشد مگر شما شاهد بر او بوده اید که در خلوت خودش توبه نکرده باشد؟ پس حکم به تکفیر کسی از جاهلان بر می آید و بس!

در تمام پست هایی که نوشتم دریغ از یک حرف بد و زشت که من به آن بزرگواران گفته باشم. در عوض تا بوده از تهمت ها و توهین های شیعه نسبت به بزرگان اهل سنت شنیدم، انصاف شما همین است! من به ائمه شما بگویم بزرگواران و... و هرگز به آنها توهین نکنم در عوض شما عمر و ابوبکر و... را کافر و مرتد بدانید؟ وحدت و احترام کامل که منظور قانون اساسی و اصل 12 بوده این است؟

راه شما اشتباه است چون مثل ائمه عبادت نمی کنید. چرا مثل ایشان مستقیما از خدا نمی خواهید؟ و خدا را به تنهایی نمی خوانید؟ برای ما، خلفا و آل محمد یک اندازه عزیز هستند و هرگز فرقی بین آنها قایل نمی شویم، نه فرقی بین پیامبران و رسولان قایل می شویم و نه فرقی بین دیگران و ما در خلفا و آل محمد، هرگز غلو و زیاده روی نمی کنیم

چون خدا فرموده است:

بگو: «به خدا ایمان آوردیم؛ و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده؛ و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است؛ ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمی‌گذاریم؛ و در برابرِ (فرمان) او تسلیم هستیم.»(3:84)

مثل خودشان خدا را همان طور که شایسته مقام خدایی اش هست، او را عبادت می کنیم، آنطور که شایسته مقام خدا هست! از خدا می خواهیم عشق مان را به همه آن بزرگواران برساند، نه برعکس.

آنها خدا را آن گونه که شایسته است نشناختند، در حالی که تمام زمین در روز قیامت در قبضه اوست و آسمانها پیچیده در دست او؛ خداوند منزّه و بلندمقام است از شریکیهایی که برای او می‌پندارند(39:67)

پیرو کسی است که از عمل شخص دیگر پیروی می کند، عمل کند؟ مگر محمد و ابوبکر و علی و حسین و... مستقیم با خدا درد و دل نمی کردند؟ هیهات ای گمراهان، مگر من جز این را گفته ام؟ مگر من حق نمی گویم؟ حرف آنها همین بود، منم حرف ایشان را می گویم! پس اشتباه من این است که می گویم مثل رسولان مستقیم از خدا بخواهید؟ یعنی معتقدید راه آنان گمراهی است؟ معتقدید که رسولان مستقیم به خدا رجوع نمی کردند و کسی را واسطه می کردند؟

آنها عبادت کردن صحیح را به شما یاد دادند، ولی شما مثل ایشان عبادت نمی کنید، پس نتیجه می گیریم شما در راهی نیستید که آنها رفتند، شما کج شدید. اگر بر طریق آن بزرگواران باشید، هرگز کسی به شما ایراد نمی گیرد

من دارم شما را دعوت به این می کنم که مثل آن بزرگواران، مستقیم از خدا بخواهید

ایها الناس، این چه گمراهی است که من دچار آن شده ام؟ عجیب هستید

یعنی اگر راه ائمه تان را عینا عمل کنید گمراه می شوید؟ چون من شما را به همین راه دعوت می کنم، اگر مثل آنها مستقیم از خدا بخواهید، گمراه می شوید؟ پس درواقع این شما هستید که معتقدید آنها گمراه بودند!!! و این جاست که مشخص می شود این شما هستید به آن بزرگواران تهمت میزنید، نه ما، چرا به راهی که آنها می رفتند و ما هم می گوییم همان راه را بروید، می گویید راه گمراهی است؟ راه ائمه مستقیم و بی واسطه با خدا بود پس این راه گمراهی است؟

فقط الله را بخوانید و خجالت بکشید که در محضر یگانه شنوای و بینا ، وقتی او همیشه صدایتان را در هر کجا و هر حالی که باشید می شنود، شما کس دیگری را که نمی شنود صدا بزنید تا حرفتان را به کسی بگوید که همیشه صدایتان را می شنود!. شما چطور یکی دیگر را صدا میزنید و حاجت تان را از یکی دیگر می خواهید یا خاسته تان را به او می گویید که او به خدا بگوید مگر همان لحظه خدا نشنیده است؟!!! اگر شنیده است چرا باید یکی دیگر به او متذکر شود؟ مگر الله رودربایستی دارد و فرق می گذارد بین بندگانش؟ بخشندگی الله را زیر سوال می برید؟ درحالی که کسی جز الله هرگز صدا شما را نمی شنود، از خدایی که در آن لحظه صدایتان را شنیده شرم نمی کنید؟

بگو: «پروردگار من روزی را برای هر کس بخواهد وسیع یا تنگ می‌کند؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!(34:36)

بله مردم نمی دانند که وقتی فلان شخص را می خوانند و واسطه می کنند، و حاجت شان برطرف می شود، درواقع برای این نیست که او نیازش را حل کرده است، بلکه همه اینها از طرف خداست، برای این است که خدا فرموده: "ولی بیشتر مردم نمی دانند"

نهایتا حرف من این است

ما هرگز قصدمان توهین به آن بزرگواران نیست، قطعا ما بیشتر از شما آنها را دوست داریم

اگر دوستدار واقعی علی و... هستید

پس طبق آیه ی 22 سوره فاطر عمل کنید

وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ ۖ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ

و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می‌رساند، و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‌اند برسانی

ما به شما می گوییم برگردید به راه مستقیم

ای مردم! عشق تان، ارادت تان و سلام تان نسبت به علی و هر کس دیگری را به خدا بگویید که به گوش علی برساند، نه بر عکس. خجالت بکشید کسی جز خدا نمی شنود و کسی جز خدا قادر به شنوا کردن مردگان نیست. شما دارید هم به الله توهین می کنید هم ائمه خودتان آیا این خواسته ما که می گوییم طبق آیه 22 سوره فاطر به الله بگویید که به علی سلامتان را برسوند، این توهین به علی است؟ آیا این گمراهی است؟!

ای گروه جنّ و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می‌کردند، و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟! آنها می‌گویند: «بر ضدّ خودمان گواهی می‌دهیم؛ (آری، ما بد کردیم.)» و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آنها را فریب داد؛ و به زیان خود گواهی می‌دهند که کافر بودند!(6:130)

دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران!(43:67)

 

توبه کنید، هر لحظه از زندگی تان توبه کنید، همیشه قطعا خدا شما را خواهد بخشید چون خدا می فرماید

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است

سوره زمر ایه 53

إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِيمًا

خداوند (هرگز) شرک را نمی‌بخشد! و پایین‌تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‌بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است

سوره نساء آیه 48

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا

پذیرش توبه از سوی خدا، تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی نادانی انجام می‌دهند، سپس زود توبه می‌کنند. خداوند، توبه چنین اشخاصی را می‌پذیرد؛ و خدا دانا و حکیم است

سوره نساء آیه 17

أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

آیا نمی‌دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می‌پذیرد، و صدقات را می‌گیرد، و خداوند توبه‌پذیر و مهربان است؟

سوره توبه ایه 104

وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَىٰ

و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، می‌آمرزم

سوره طه ایه 82

 

خدا عاشق توبه کردن های ماست، به ما سختی میدهد، آزمایش مان می کند، که سطح تحمل مان را بیازمایدبهشت خدا لیاقت می خواهد، جهنم خدا هم لیاقت می خواهد! اگر تحمل نکردیم و مرتکب اشتباه شدیم، خدا با این کار فقط می خواهد توبه مار را بشنود دوباره با توبه به سوی او برگردیم خدا عاشق شنیدن توبه ماست، فراموش نکنیم، هر کس توبه کند مثل روز اول پاک می شود

البته این به آن معنی نیست که مجاز هستیم گناه کنیم

 

 


برچسب‌ها: شیعه اهل سنت قرآن هدایتگر است گمراهان

تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:32 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

آيات روشنگر – بخش دوم

 
 

بسم الله الرحمن الرحيم

آيات روشنگر بخش دوم

آيا کساني که پايين تر از خدا را مي خوانند، لزوما مي دانند که اين عمل شان عبادت است؟

 

پيام رسولان اين بود

بگو: «من مأمورم که خدا را عبادت کنم در حالي که دينم را براي او خالص کرده باشم،(39:11)

و خداوند، پروردگار من و شماست! او را عبادت کنيد؛ اين است راه راست!(19:36)

بگو: «من تنها پروردگارم را مي‌خوانم و هيچ کس را شريک او قرار نمي‌دهم!»(72:20)

شما قطعا پايين تر از خدا بتهايي را عبادت مي کنيد و دروغي به هم مي‌بافيد؛ آنهايي را که غير از خدا عبادت مي‌کنيد، مالک هيچ رزقي براي شما نيستند؛ روزي را تنها نزد خدا بطلبيد و او را عبادت کنيد و شکر او را بجا آوريد که بسوي او بازگشت داده مي‌شويد!(29:17)

آنهايي را که غير از خدا مي‌خوانيد، بندگاني همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانيد، و اگر راست مي‌گوييد بايد به شما پاسخ دهند(7:194)

 

جواب دعوت شوندگان به رسولان اين بود

گفتند: «ما پدران خود را ديديم که آنها را عبادت مي‌کنند.»(21:53)

آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان مي‌خواست ما آنها را عبادت نمي‌کرديم!» ولي به اين امر هيچ گونه علم و يقين ندارند و جز دروغ چيزي نمي‌گويند!(43:20)

 

خدا چه جوابي به اين حرف شان ميدهد که گفتند ما طبق عمل پدرانمان عمل مي کرديم؟

سپس بازگشت آنها به سوي جهنّم است!(37:68)

چرا که آنها پدران خود را گمراه يافتند،(37:69)

با اين حال به سرعت بدنبال آنان کشانده مي‌شوند!(37:70)

 

خدا فرموده کسي جز من را نخوان، اگر بخواني شريک و همتا قرار داده اي و عبادتش کرده اي

سپس به آنها گفته مي‌شود: «کجايند آنچه را همتاي خدا قرار مي‌داديد،(40:73)

 

آنها در جهنم به خدا مي گويند ما اصلا آنها را عبادت نمي کرديم!!!
اين يعني، آن عمل در نظر مشرکان عبادت نبوده! ولي در شريعت الله خواندن پايين تر از الله مساوي است با شريک قايل شدن براي الله

همان معبودهايي را که جز خدا عبادت مي‌کرديد؟!» آنها مي‌گويند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند؛ بلکه ما اصلاً پيش از اين چيزي را عبادت نمي‌کرديم»! اين گونه خداوند کافران را گمراه مي‌سازد!(40:74)

هرگز چنين نيست! به زودي (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد؛ (بلکه) بر ضدّشان قيام مي‌کنند!(19:82)

آنها مردگاني هستند که هرگز استعداد حيات ندارند؛ و نمي‌دانند (عبادت‌کنندگانشان) در چه زماني محشور مي‌شوند!(16:21)

و هنگامي که مردم محشور مي‌شوند، آنها دشمنانشان خواهند بود؛ حتّي عبادت آنها را انکار مي‌کنند!(46:6)

(بترسيد از) روزي که همه آنها را جمع مي‌کنيم، سپس به مشرکان مي‌گوييم: «شما و شريکانتان در جاي خودتان باشيد سپس آنها را از هم جدا مي‌سازيم. و معبودهايشان (به آنها) مي‌گويند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمي‌کرديد!»(10:28)

(يادآور شو) روزي را که خداوند جملگي آنان را گرد مي‌آورد و سپس به فرشتگان مي‌گويد: آيا اينان شما را (به جاي من) پرستش مي‌کرده‌اند؟!»(34:40)

مي‌گويند: تو منزّهي (از اين نسبتهاي ناروائي که به ساحت مقدّست داده‌اند، ما به هيچ وجه با اين گروه ارتباط نداشته‌ايم) و تنها تو يار و ياور ما بوده‌اي نه آنان. بلکه ايشان جنّيان را مي‌پرستيده‌اند، و اکثر آنان بديشان ايمان داشته‌اند.(34:41)

مشرکان گفتند: «اگر خدا مي‌خواست، نه ما و نه پدران ما، غير او را عبادت نمي‌کرديم؛ و چيزي را بدون اجازه او حرام نمي‌ساختيم!» (آري،) کساني که پيش از ايشان بودند نيز همين کارها را انجام دادند؛ ولي آيا پيامبران وظيفه‌اي جز ابلاغ آشکار دارند؟!(16:35)

و هنگامي که تو را مي‌بينند، تنها به باد استهزايت مي‌گيرند (و مي‌گويند:) آيا اين همان کسي است که خدا او را بعنوان پيامبر برانگيخته است؟!(25:41)

اگر ما استقامت و پايداري بر اله هاي خود نکنيم، بيم آن مي‌رود که (اين مرد ما را گمراه سازد، و با حسن بيان و قوّت حجّت خويش) ما را از آنها منصرف کند (و به سوي يکتاپرستي متمايل نمايد، و در نتيجه منحرفمان گرداند. مشرکان در روز قيامت) هنگامي که عذاب (خدا) را ديدند، خواهند دانست که چه کسي گمراه و منحرف است(25:42)

 

اي مردم! کسي که هواي نفسش را مورد توجه قرار دهد، هواي نفسش را عبادت کرده است

مي فهميد؟ اين يعني هر کسي را که مثل الله و بجاي الله بي قيد و شرط اطاعت کنيد و... او را عبادت کرده و اله گرفته ايد

هواي نفس هم عبادت مي شود و لزوما شخص از آن آگاه نيست

شما مي گوييد که ما ائمه را عبادت نمي کنيم

خب لزوما به اين معني نيست که شما آگاه باشيد. کساني که پايين تر از خدا را به فرياد طلبيدن هم در قيامت خواهند در توجيه عملي که انجام مي دادند گفت: ما آنها را عبادت نمي کرديم

اين يعني آن عمل در نظر آنها عبادت نبوده

خب شما هم همين هستيد عمل شما در نظر خود شما عبادت ائمه نيست

اصلا مهم نيست شما چي فکر مي کنيد

مهم اين است که دستور خدا چه بوده است

دستور خدا مشخص است

خدا فرموده: من را مستقيم-بي واسطه بخوان-روزي تو نزد من است فقط از من بخواه-کسي جز من را نخوان اگر خواندي همتا قرار دادي-کسي جز من را نخوان اگر بخواني عبادتش کرده اي

آيا ديدي کسي را که هواي نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مي‌تواني او را هدايت کني؟!(25:43)

آيا گمان مي‌بري بيشتر آنان مي‌شنوند يا مي‌فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلکه گمراهترند!(25:44)

پس بچشيد که چيزي جز عذاب بر شما نمي‌افزاييم!(78:30)

اين (عذاب) بخاطر آن است که بناحقّ در زمين شادي مي‌کرديد و از روي غرور و مستي به خوشحالي مي‌پرداختيد!(40:75)

 



تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:31 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

در جواب کليپي از ياوه گويي هاي رائفي پور

 
 
 
 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

در جواب کليپي از ياوه گويي هاي رائفي پور

 

يک شخصي به من کليپي را توصيه کرد که در آن استاد اين شخص به اسم رائفي پور يک سخنراني اي داشت.

اگر مايل به ديدن اين کليپ هستيد روي اين لينک کليک کنيد

من واقعا حرفي ندارم، من با امثال اين آقا (رائفي پور) واقعا اصلا کاري ندارم! اين اشخاص چيز خاصي براي گفتن ندارند و هر چي ميدهند خدمت شما از کتاب هاي بحارالانوار حفظ کرده اند. پس چرا من هم سراغ سرچشمه و منبع اصلي نروم؟

چون اگر بخواهم نظرات همين آقايان را که بيشتر ياوه گويي هست، جواب بدهم شما مياييد و موضع مي گيريد که آقاي رائفي پور در مذهب شيعه هيچ کاره است؟

مي گوييد نظر شخصي اش را گفته و اگر اشتباه است، فقط نظر خودش هست و هيچ ربطي به شيعه ندارد

براي همين است که با امثال اين آقايان کاري ندارم و به نظرات شان و سخنراني هايشان اهميتي نميدهم

من فکر کردم حالا حتما اين رائفي پور يک چيز مهمي گفته که اين شخص ديدن اين کليپ را به من توصيه کرده است، ولي جز ياوه گويي چيزي نگفت.

اين که من بيام و نظر شما را خيلي منطقي، مستند و مستدل رد کنم و شما با انواع لقب ها از جمله فتنه گر و آشوبگر و داعشي و وهابي و... جواب من را بدهي، اين گونه نظر شما تاييد نمي شود

مثلا فرض کنيد که يک دانشمند يک نظريه اي را در مورد بيماري ها ارائه بدهد، يک دکتر ديگر صد سال هم با اين ادعا که آن شخص فلان هست و فلان نمي تواند نظر او را رد يا حتي تاييد کند

رد و تاييد چيزي فقط با ادله اي محکم تر از ادله ي رديه ممکن است و شما هرگز با توهين و تخريب طرف تان نمي توانيد نظر خود را به اثبات برسانيد!

در اين کليپ اين آقا مدعي بود که بيت شيرازي ها از سوي غربي ها يعني استکبار جهاني و دشمن فرضي، بازيچه شده اند و فتنه گر هستند و از اين قبيل القاب که حاکمان نظام ايران هميشه به مخالفان خود نسبت مي دهند

مدعي شده بود که فتنه آنها اين است که سني را عليه شيعه و شيعه را عليه سني بربياندازد

بله، ظاهرا حرف قشنگي زده است، اين شخص در ادامه گفت که اين بيت شيرازي ها انواع و اقسام توهين ها را به ائمه و مراجع بزرگ شيعه فرمايش کرده اند.

و ديگر نگفت که توهين شان چي بود؟ خب توهين شان چي بود آقاي رائفي پور؟ شما که اين کليپ را به من توصيه کردي شما به من بگو توهيني که رائفي پور ذکر کرده بود، آيا حتي خود تو هم ميداني چه بود؟

مگر نه اين که شما اگر بنا بر قرآن کسي عصمت را رد کرده باشد، همين را هم توهين قلمداد مي کنيد؟

اينطور که نمي شود! توهين کردن قاعده مشخصي دارد و هر حرفي توهين نيست، شما خيلي جالب هستيد کسي اعتقاد شما را با محکم ترين دلايل رد کند به اول لقب فتنه گر و آشوبگر مي دهيد و حرف او را توهين به خود مي دانيد

اين چه منطقي است؟ چرا بر نمي تابيد که کسي شما را نقد کند؟ خدا در مورد دين خود کفار را به تحدي مي کشاند که بياييد و دين و آيين من را نقد و رد کنيد! اگر خدا از دين خود اطمينان نداشته باشد اين تحدي را هرگز نمي کند، پس اگر مذهب شما هم همان دين الهي است پس نبايد از نقد بدتان بيايد و به اسم حفظ وحدت هر نظر مخالفي را سرکوب کنيد يا دست ببريد در گوش هايتان يا چشمانتان را ببنديد که نشنويد و نبينيد؟

بعد در ادامه اين استاد فرمايش کرده که هر کسي در هر لباسي که بود و دانستيد که وحدت را به هم ميزند، يا عامل فتنه هست يا در دام فتنه افتاده است

اين حرف او مغلطه است! اين شخص مي خواهد القا کند که هرگز نبايد در مورد امور مذهبي صحبت کرد

اصلا وحدت از منظر شما چيست آقاي رائفي پور؟

اين که شيعيان در کتاب هايشان به بزرگان اهل سنت توهين کنند؟ و در کتب اهل سنت فقط مدح ائمه شما باشد؟

اين که علماي شما به شاگردانشان نحوه توهين کردن به بزرگان اهل سنت را آموزش بدهند؟ بصورت تخصصي؟ واحد ها و درس هاي تخصصي نحوه توهين کردن به صورت پيشرفته و نامحسوس؟!!!

اين که ديگران را در کتاب هايتان تکفير کنيد و همه را خرمگس بدانيد؟ فقط خود شما بهشتي هستيد؟

اين که خدا دنيا را براي شيعه خلق کرد و بقيه خرمگس هستند؟

شما هر چي روايت هست از مدح ائمه تان در کتاب هاي حديثي اهل سنت آمده است.

آن هم از چه کساني؟ از عمر فاروقي که به ادعاي شما دختر رسول را کشت!!!

از ام المومنيني که به ادعاي شما با پسر عموي رسول جنگيد و شورش کرد!!!

وحدت يعني اين؟ شرم به منطق و عقل شما!

اين که حتي يک بزرگ اهل سنت به شما توهين که هيچ نکرده باشد، بلکه فقط در مدح و ستايش شما تعريف کرده باشد؟ آن وقت شما کمترين توهين تان در کتب تان خرمگس دانستن هر کسي جز خودتان است؟

ما هستيم که وحدت را با مدح ائمه تان به هم ميزنيم؟ آنوقت اگر شما به بزرگان دين توهين بکنيد مي شود وحدت؟

وحدت يعني اين که شما هميشه در منبر هايتان به بزرگان اهل سنت توهين کنيد و اگر کسي جواب توهين شما را داد به او بگوييد وهابي و داعشي و فتنه گر و... است؟

اهل سنت مگر ذليل هست که در مقابل توهين هاي شما سکوت کند؟ اهل سنت مگر خار هست که شما به بزرگش توهين کني و او بخاطر وحدت ظاهري و پوشالي شما ساکت باشد؟

وحدت يعني شما توهين کني و ما ساکت بشينيم؟

وحدت يعني اينکه ما ائمه شما را هم در کتب و هم در مساجدمان مدح کنيم و شما فقط توهين کنيد؟

 

 

 



تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:31 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

وسیله برای قرب به الله شامل چه چیزهایی می شود

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وسیله برای قرب به الله شامل چه چیزهایی می شود

 

از آنجا که می گویید قرآن به تنهایی کافی نیست، پس از نهج البلاغه جواب این سوال را بخوانید!

در هیچ جا و از زبان هیچ بزرگواری و نه رسول و ائمه و... نیامده است که گفته باشند ما را بعنوان وسیله بخوانید و صدا بزنید، اتفاقا برعکس، رسولان برای این برگزیده شده اند که به انسان توحید و راه مستقیم به الله را به انسان متذکر بشوند

خطبه ی 109 نهج البلاغه

در مورد وسیله برای تقرب به خدا

همانا بهترین چیزی که انسانها می توانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و ایمان به پیامبر (ص) و جهاد در راه خداست، که جهاد قله بلند اسلام، و یکتا دانستن خدا، بر اساس فطرت انسانی است، برپا داشتن نماز آیین ملت اسلام، و پرداختن زکات تکلیف واجب الهی، و روزه ماه رمضان سپری برابر عذاب الهی است، و حج و عمره، نابودکننده فقر و شستشودهنده گناهان است. و صله رحم مایه فزونی مال و طول عمر، و صدقه های پنهانی نابودکننده گناهان، و صدقه آشکارا، مرگهای ناگهانی و زشت را باز می دارد، و نیکوکاری، از ذلت و خواری نگه می دارد.

به یاد خدا باشید که نیکوترین ذکر است، و آنچه پرهیزگاران را وعده دادند آرزو کنید که وعده خدا راست ترین وعده هاست، از راه و رسم پیامبرتان پیروی کنید که بهترین راهنمای هدایت است، رفتارتان را با روش پیامبر (ص) تطبیق دهید که هدایت کننده ترین روشهاست. ارزش قرآن و قرآن را بیاموزید، که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست، از نور آن شفا و بهبودی خواهید که شفای سینه های بیمار است، و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سودبخش ترین داستانهاست، زیرا عالمی که به غیر علم خود عمل کند، چونان جاهل سرگردانی است که از بیماری نادانی شفا نخواهد گرفت، بلکه حجت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او ثابت و در پیشگاه خدا سزاوار سرزنش است.

 

خطبه ی 186 نهج البلاغه

در بحث حاجت خواستن

خداشناسی و بدانید ای بندگان خدا! که خداوند شما را بیهوده نیافرید، و بی سرپرست رها نکرد، از میزان نعمتش بر شما آگاه، و اندازه نیکیهای خود بر شما را می داند، از خدا درخواست پیروزی و رستگاری کنید، از او بخواهید و عطای او را درخواست کنید، که میان او و شما پرده و مانعی نیست، و دری بروی شما بسته نمی گردد. خدا در همه جا، و در هر لحظه، و هر زمان، با انسان و پریان است، عطای فراوان از دارایی او نمی کاهد، و بخشیدن در گنج او کاستی نیاورد، و درخواست کنندگان، سرمایه او را به پایان نرسانند، و عطاشدگان، سرمایه او را پایان نمی دهند و کسی مانع احسان به دیگری نخواهد بود، و آوازی او را از آواز دیگر باز ندارد، و بخشش او مانع گرفتن نعمت دیگری نیست، و خشم گرفتن او مانع رحمت نمی باشد، و رحمتش او را از عذاب غافل نمی سازد، پنهان بودنش مانع آشکار بودنش نیست، و آشکار شدنش او را از پنهان ماندن باز نمی دارد. نزدیک و دور است، بلندمرتبه و نزدیک است، آشکار پنهان، و پنهان آشکار است، جزا دهنده همگان است و خود جزا داده نمی شود، پدیده ها را با فکر و اندیشه نیافریده، و از آنان برای خستگی و زحمات کمکی نخواسته است.

یاد آخرت ای بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم، که مهار شما در عبادت، مایه استواری شماست، پس به رشته های تقوا چنگ آویزید، و به حقیقت های آن پناه آورید، تا شما را به سرمنزل آرامش، و جایگاه های وسیع، و پناهگاههای محکم و منزلگاههای پرعزت برساند، در روزی که چشمها خیره می شود، و همه جا در نظر انسان تاریک و گله های شتر و مال و اموال فراوان فراموش می گردد. زیرا در صور اسرافیل می دمند، که قلبها از کار می افتد، زبانها باز می ایستد، کوههای بلند و سنگهای محکم فرو می ریزد، و قسمتهای سخت آن نرم چون سرابی می ماند، کوهستانها با زمین هموار می گردد چنان که نه پستی و نه بلندی موجود است

پس در آن هنگام نه شفاعت کننده ای است که شفاعت کند و نه دوستی که نفع رساند و نه پوزش خواستن سودی دارد.

 

 

ای مردم، علی بن ابی طالب در این خطبه که در مورد وسیله قرار دادن بود هر چیزی را اسم برد جز شفاعت مورد نظر شما، این کلام اوست، اینجا خلوت گاه علی است، تقیه ای در کار نبوده و وقتی نوشته شده که علی در قدرت بوده است. این کتاب را ما اهل سنت ننوشته ایم.

پس چرا چیزی از شفاعت مورد نظر شما نگفت، اینجا مناسب ترین جایی بود تا به شیعیانش این مطلب را بگوید، قرآن فرموده وسیله را بجویید نه این که وسیله را بخوانید. آیا جوییدن را خواندن تفسیر می کنید؟

 

 


برچسب‌ها: وسله قرب الی الله عبادت شیعه گمراهان آیین صحیح قرآن هدایتگر است

تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:30 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

شيعيان مي گويند ما رسولي که مثل خود را قبول نداريم

 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

شیعیان می گویند ما رسولی مثل خودمان را قبول نداریم

 

شیعیان می گویند ما نمی توانیم دنیا و آخرت خود را دست کسیبدهیم که مثل خودمان انسان باشد، بتواند گناه کند یا گناهکار باشد، در او امکان اشتباه تصمیم گرفتن برود یا او گمراه بوده باشد. می گویند رسول حتما باید معصوم باشد، یعنی از خودش اختیاری نداشته باشد که بتواند مثل ما مرتکب گناهی بشود. می گویند باید از بدو تولد که هیچ، از بدو خلقت اش معصوم باشد و هیچ خطا، اشتباه، گمراهی ای در او نباشد. قبول دارید؟ اعتقاد شیعیان همین است؟ از قلم که ننداخته ام؟ اگر چیزی جا انداختم، شما به آن اضافه کنید

خیلی جالب است این عقیده مشرکان هم بود

بله، اونها هم انسانی مثل خودشان را هرگز قبول نداشتن، آیا باور این که خواندید برای شما سخت است؟ اتفاقا حتی دلایل این تفکر که در بالا خواندید با عقیده مشرکان مکه نیز فرق نمی کرد!!! مشرک ها هم می گفتند باید فرشته بیاید. این که می گفتند باید فرشته از طرف خدا بیاید، از آن جهت بود که فرشته نه تنها معصوم است و عاری از این که مرتکب گناه شود، بلکه دارای قدرت مافوق بشری نیز است

اما چیزی که اینجا جالب است اینکه، پیامبران همیشه به این دسته از افراد که این حرف را می زدند گفته اند ما غیب نمی دانیم، ما انسانی هستیم دقیقا مثل شما فقط به ما وحی می شود، ما نه فرشته ایم و نه قدرت فوق بشری داریم، ما مثل شما هستیم، مثل شما هستیم

ولی شیعیان اصرار دارند که فرستادگان الله غیب می دانند و الکی گفتند که غیب نمی دانیم!!! پس نعوذبالله یعنی پیامبران ریاکار و دروغ گو هستند؟

لیست کاملی از این ایات را بخوانید

و در پایان تذکری، اگر تذکر سود بخشد (اعلی ایه 9)

خدا برای هر قومی از جنس خودش رسول می فرستاد این سنت الهی است، حال آنکه شیعیان می خواهند به فرستادگان عصمتی قایل شوند وقتی معصوم باشند دیگر مثل ما نیستند پس الگوی ما نیز نمی توانند باشند! می خواهم بگویم عصمت اتفاقا دست آویزی می شد برای مشرکان در طول تاریخ انبیا، به این صورت که اگر انبیا معصوم می بودند مردم می گفتند ما هر اندازه سعی کنیم نمی توانیم مثل تو شویم! اما برخی در سایه ی این فکر شوم می خواهند به مردم ساده اینطور القا کنند که اگر به این معصومان متوسل شوید، چون بی گناهند، خدا نمی تواند درخواست آن ها را رد کند و هر کاری هم بکنید خدا به حق معصومین شما را خواهد بخشید

عصمت دقیقا برای این مطرح شده است، عصمت حلقه اصلی توسل است

در حالیکه عصمت در قرآن رد شده است، نه یکبار، در دهها آیه. اما ضربه ای که انسان ها از عصمت می خورند بسیار آشکار و زیان بار است. عصمت برای عده خاصی است، باعث خواهد شد که معتقدین به آن به این باور برسند که هر کاری کنند، قادر نخواهند بود پاک شوند و تنها راه پاک شدن توسل به پاکان است!

این همیشه در گوشه ای از ذهن معتقدین به آن خواهد بود که به خود می گویند، تو معصوم نیستی پس اشکال ندارد گناه کنی چون دست خودت نیست هر کسی جز معصوم گناه می کند

عصمت باعث خواهد شد که انسان تمایل به گناه را در خود تقویت کند و همیشه یک جواب حاضر و آماده و بعبارتی توجیه داشته باشد و آن این که "من معصوم نیستم" اما این در شریعت الله جایگاهی ندارد و به هیچ وجه تعریف نشده و بلکه رد نیز شده است

الله برای هر کدام از بنده هایش از جنس خود آنها فرستاده نازل میکرد تا بنده ها او را تبعیت کنند و الگوی آنها باشد. آیا منطقی است مثلا یک ساحر و جادوگر (دارای قدرت فوق بشری که مانند مردم عادی فاقد آن هستند) به مردم عادی بگوید مثل من روی هوا معلق بمانید؟ یعنی منظور این است آیا معقول است رسولان چیزی بخواهند که در توان انسان ها نیست؟ پس قاعدتا باید رسولان مثل خود انسان ها باشند

قُلْ لَوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَسُولًا

بگو: «(حتی) اگر در روی زمین فرشتگانی (زندگی می‌کردند، و) با آرامش گام برمی‌داشتند، ما فرشته‌ای را به عنوان رسول، بر آنها می‌فرستادیم!»

سوره اسراء ایه 95

وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۖ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی می‌کردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر) اگر نمی‌دانید، از آگاهان بپرسید

سوره انبیاء آیه 7

وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ ۖ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ

گفتند: چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده ولی اگر فرشته‌ای بفرستیم، کار تمام می‌شود؛ دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد

وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ

و اگر او را فرشته‌ای قرارمی‌دادیم، حتماً وی را بصورت انسانی درمی‌آوردیم؛ (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه می‌ساختیم؛ همان‌طور که آنها کار را بر دیگران مشتبه می‌سازند

سوره انعام ای 8 و 9

وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ ۖ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ

من هرگز به شما نمی‌گویم خزائن الهی نزد من است و غیب هم نمی‌دانم و نمی‌گویم من فرشته‌ام و نمی‌گویم کسانی که در نظر شما خوار می‌آیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است در این صورت از ستمکاران خواهم بود

سوره هود ایه 31

وَقَالُوا مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ ۙ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا

و گفتند: چرا این پیامبر غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟ چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده که همراه وی مردم را انذار کند

سوره کوبنده ی فرقان ایه 7

 

فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ

و گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود

سوره قمر آیه 24

فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ

اشراف کافر قومش گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینیم و کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند، جز گروهی اراذل ساده‌لوح، مشاهده نمی‌کنیم؛ و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمی‌بینیم؛ بلکه شما را دروغگو تصور می‌کنیم

سوره هود آیه 27

وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ

ولی اشرافیان (خودخواه) از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب می‌کردند، و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: «این بشری است مثل شما؛ از آنچه می‌خورید می‌خورد؛ و از آنچه می‌نوشید می‌نوشد

سوره مومنون ایه 33

وَلَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَرًا مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ

و اگر از بشری همانند خودتان اطاعت کنید، مسلّماً زیانکارید

سوره مومنون ایه 34

قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَٰنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ

امّا آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید، و خداوند رحمان چیزی نازل نکرده، شما فقط دروغ می‌گویید

سوره یس آیه 15

 

ولی پیامبران در مقابل این موضع آنها که شما فقط مثل ما هستید چه می گفتند؟ آیا جز این بود که تصدیق می کردند بشری مانند مردم هستند؟

قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

پیامبرانشان به آنها گفتند: «درست است که ما بشری همانند شما هستیم، ولی خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد نعمت می‌بخشد و ما هرگز نمی‌توانیم معجزه‌ای جز بفرمان خدا بیاوریم افراد باایمان باید تنها بر خدا توکّل کنند

سوره ابراهیم ایه 11

 

 


برچسب‌ها: شیعه گمراهان اهل سنت قرآن هدایتگر است

تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:30 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

اگر الله را بي واسطه و مستقيم قبول کنيد، شما قطعا گمراه هستيد

 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر الله را بی واسطه و مستقیم قبول کنید، شما قطعا گمراه هستید

این پست برای یک کاربر نوشته شده است

 

من به یکی از کاربرها در چتروم گفتم: که جز خدا را عبادت نکن چون خدا فرموده جز من را عبادت نکنید

او در جواب این دعوت من گفت: تو قطعا در گمراهی هستی و شیطان تو را فریب داده است

عقیده او این بود: من به کسی جز خدا هم، ضمن اینکه خدا رو هم قبول دارم، میتونم متوسل بشم

حتی با وجود اینکه خدا فرموده باشد جز من را عبادت نکنید

 

یعنی واقعا میخاهی بگویی مهدی و علی و حسین جزء آن "پایین تر از من" که الله فرموده، نمی شوند؟ اگر نمی شوند پس این ها کی هستند؟ خدا هستند؟ خب پایین تر از خدا یعنی هر کسی، وقتی آنها را پایین تر از خدا نمیدانی، فقط دو حالت ممکن هست که باشند، یکی این که برابر اند با خدا و خود خدا هستند و دیگر آن که از خدا بالاتر هستند!!!

حالا من از شما می پرسم که دارید این متن را می خوانید، کدام کار بهتر و مطمین تر است؟

اینکه همراه خدا یا جدا از خدا کسی رو تعبد کنیم و بعبارتی دیگر عبادت کنیم؟ یا اینکه فقط خدا را عبادت کنیم؟

شما که معنی تعبد و نمی دانی، آن را فقط سجده بردن فرض کردی، با شما بحثی نیست

با شما هم که شرک را فقط این میدانی که به خدایی دیگر جز الله یا به دو خدا اعتقاد داشت، با شما هم هیچ بحثی نیست

شما اول بهتر است معنی کلمات را خوب بفهمید!

شمایی هم که میگویی تعبد یعنی، آن شفیع را بجای خدا نمی خوانیم، برو پایین تر جواب خود را بگیر

شما که هیچ دلیلی برای عبادت و پرستش غیر از خدا ندارید، دارید؟

آیا در قیامت ممکن است که خدا شما را بخاطر اینکه فقط او را عبادت کردید مواخظه کند؟

یعنی ممکن است خدا بگوید: شما باید عذاب بشوی چون در دنیا میگفتی فقط الله را عبادت کنند؟ ممکن است؟

اما، این احتمال هست که، هر کسی را غیر از خدا عبادت کنید

خدا می آید و می گوید: چرا پایین تر از الله را عبادت کردی؟آن کسایی که شما متوسل میشوید به آن ها، اگر شامل من دون الله می شوند، که در این صورت همه چی روشن است. اگر من دون الله نمی شوند پس یعنی خدا هستند! چون در قرآن هم آیات بسیاری در این زمینه هست که خدا پرسیده چرا غیر از من را عبادت کردی!

ولی دیگر خدا در قیامت نمی آید بگوید: چرا فقط من را عبادت کردی، چون مطلقا در قرآن نه تنها چنین چیزی ذکر نشده است، بلکه آیاتی داریم که خدا وعده داده به کسانی که دستورات او را عملی می کنند خدا به این افراد می گوید که از وعده اش هرگز تخلف نمی کند، یکی از این دستورات خواندن بی واسطه و مستقیم فقط الله است

خب من دستور صریح دارم، ضمن اینکه اگر خدا رو عبادت نکنم، پس دیگر چه چیز و چه کسی را عبادت کنم؟

شیطان؟ خورشید؟ انسان های مثل خودم و...

این کاربر محترم، من را فریب خورده ی شیطان خطاب قرار داد و گفت: من دارم او را به گمراهی می کشانم؟

اینکه من میگویم جز خدا رو عبادت نکنید، چون که اگر فقط خدا را عبادت کنید مطمین تر است، آیا این دعوت به گمراهی است؟

اگر این گمراهی است، پس دیگر همه چیز بیهوده است ما نه خدایی داریم و نه تکلیف ما مشخص است

دین بی دین، خدا بی خدا

 

إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ? فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

همانا آنان را که جز خدا مي‌خوانيد بندگانيند مانند شما پس بخوانيدشان تا اجابت کنند شما را اگر هستيد راستگويان‌

سوره اعراف آيه 194

أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِنْ دُونِي أَوْلِيَاءَ ? إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا

آيا کافران پنداشتند مي‌توانند بندگانم را به جاي من اولياي خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را براي پذيرايي کافران آماده کرده‌ايم

سوره کهف آيه 102

این آیه را به آن کاربر نشان دادم، گفت: مخاطب کفار هست نه من، من خدا را می پرستم.

کاربر محترم!!! اولا که این آیه خطاب به کسایی هست که بندگان را بجای الله دوست خود بگیرند، هر کسی که بجای الله کسی دیگر را دوست خود بگیرد و او را بیشتر از الله دوست داشته باشد، به آن شخص می گویند کافر، کفر آنان همین بود

دوما تو متوجه این نشده ای که کفار الله را خالق می دانستند، و بندگانی مثل خودشان را اولیا الله قرار داده بودند و بجای خدا از آن ها طلب شفاعت میکردند

ایشان به من گفت: من که امام ها را بجای خدا قرار نمیدهم

کاربر محترم، شما باز هم متوجه نشدند که مشرک های مکه، آن بندگان را که مثل خودشان بودند، واسطه قرار داده بودند، و هرگز آن ها را خالق فرض نمی کردند

وقتی می گوییم واسطه، روشن است که این واسطه برای این است که حرف شان را به یکی دیگر برسانند یعنی همان الله

آن ها می گفتند الله خالق هست و ما این ها را واسطه می کنیم تا شفاعتمان کنند نزد خدا، واسطه یعنی کسی رو بین خود و کسی دیگر قرار دادن.

وقتی تو کسی را بین خود و الله قرار بدهی. معنی آن این است که به وجود الله اعتقاد داری برای همین است که آن شخص واسط را، بین خود و خدا قرار داده ای

مشرکان مکه هم کسانی را بین خود و الله واسط قرار میدادند و عبادتشان میکردند، ضمن اینکه به الله اعتقاد داشتند

توسل و خواندن و دعا، همگی یک عبادت است

خدا خطاب قرار داده آن ها را و میگوید: ای کافران

چرا؟ چون این کارها رو میکردند و خب کسی که همچین کاری بکند کافر است دیگر

 

أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ? وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى? إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ? إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ

آگاه باشيد که دين خالص از آن خداست، و آنها که غير خدا را اولياي خود قرار دادند و دليلشان اين بود که: «اينها را عبادت نمي کنيم مگر بخاطر اينکه ما را به خداوند نزديک کنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوري مي‌کند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفران‌کننده است هرگز هدايت نمي‌کند

سوره  زمر آيه ي 3

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ? فَأَنَّى? يُؤْفَكُونَ

و هر گاه از آنان بپرسي: چه کسي آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخّر کرده است؟ مي‌گويند: اللّه! پس با اين حال چگونه آنان را منحرف مي‌سازند؟!

سوره عنکبوت آيه 61

گفتند الله. نگفتند بت هاي ما نگفتند تکه سنگ های ما يا اینکه بگویند لات و...

تو گفتی شاید بت رو الله میدانستن برای همین ضمیر خاص انسان آمده است

تو متوجه این هم نشده ای که این الله هست برای ما توضیح میدهد

اگر آنها بت ها رو الله میدانستند

الله در تایید این کارشان در ادامه نمی گفت پس با اين حال چگونه آنان را منحرف مي‌سازند

وقتی الله این را در ادامه میاورد یعنی با این حرف شان موافق است که بت را شفیع میدانستند پس اگر به نظر تو منظور از الله، بت ها هستند خدا که دارد تایید میکند این جواب آنها را،

پس یعنی بنظر شما خدا میگوید: آفرین که دارید میگویید الله بت هست؟!!!

ولی خدا در جواب اینکه گفتند الله خالق هست میگوید: اگر معترفید الله خالق است پس دیگر چرا نمی دانید و تفکر نمی کنید؟ چرا، فقط الله رو نمی خوانید؟ چرا میروید از پایین تر از الله میخواهید که به الله بگوید؟ چرا واسط؟ چرا شفیع؟ مگر کسی جز من می شنود و می بیند؟

الله در همه جای قرآن، وقتی آورده الله، فقط و فقط منظورش ذات اقدس و پاک خودش هست

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ? قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ? بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

و اگر از آنان بپرسي: چه کسي از آسمان آبي فرستاد و بوسيله آن زمين را پس از مردنش زنده کرد؟ مي‌گويند: اللّه! بگو: «حمد و ستايش مخصوص خداست! امّا بيشتر آنها نمي‌دانند

سوره عنکبوت آيه 63

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ

هر گاه از آنان بپرسي: چه کسي آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلّماً مي‌گويند: خداوند قادر و دانا آنها را آفريده است

سوره زخرف آيه 9

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ? فَأَنَّى? يُؤْفَكُونَ

و اگر از آنها بپرسي چه کسي آنان را آفريده، قطعاً مي‌گويند: خدا؛ پس چگونه از عبادت او منحرف مي‌شوند؟

سوره زخرف آيه 87

إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ ? وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ

ولي و سرپرست من، خدايي است که اين کتاب را نازل کرده؛ و او همه صالحان را سرپرستي مي‌کند

اين خداست که به رسولش میگوید این را بگو

وقتي "ولي" من تنها و تنها خداست، واقعا جاي تاسف دارد که بنده هاي خدا را "ولي" خود قرار داده ايد

وقتی "ولی" رسول تنها خداست، خب من نیز به تبعیت از این دستور الله "ولی" ام فقط خود الله است

وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ

و آنهايي را که جز او مي‌خوانيد، نمي‌توانند ياريتان کنند، و نه خودشان را ياري دهند

 

وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى? لَا يَسْمَعُوا ? وَتَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ

و اگر آنها را به هدايت فرا خوانيد، سخنانتان را نمي‌شنوند! و آنها را مي‌بيني به تو نگاه مي‌کنند، اما در حقيقت نمي‌بينند

سوره اعراف آيه 196 تا 198

إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ

مسلّماً تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی‌توانی کران را هنگامی که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند فراخوانی

سوره نمل آیه 80

فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ

تو نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند

سوره ی روم آیه 52

وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ ۖ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ

و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می‌رساند، و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‌اند برسانی

سوره فاطر آیه 22

يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که می‌خوانید غیر خدا و پائین‌تر از او هرگز مگسی را خلق نکنند و اگر چه برای آن اجتماع کنند و اگر مگس چیزی را از ایشان برباید نتوانند برهانند و پس نگیرند آنرا، طالب و مطلوب (خواننده و خوانده شده) عاجزند

سوره حج آیه 73

 

 


برچسب‌ها: گمراهان عبادت توسل دعا کردن قرآن هدایتگر است

تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:29 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

آیات روشنگر – بخش چهارم

 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

آیات روشنگر بخش چهارم

یک مومن اشتباه می کند اما هم چنان مومن نامیده می شود

 

گمراهان می گویند: با توجه به این آیه و آیات بعدی (آیات 3 و 4 سوره حجرات) نتیجه می گیریم که صحابه (عمر و ابوبکر) بی ایمان هستند که این گونه عمل می کردند و باز در نتیجه بدلیل بی احترامی و توهین به رسول الله مرتد و کافر هستند!!!.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر مكنيد و همچنان كه با يكديگر بلند سخن مى‌گوييد با او به آواز بلند سخن مگوييد، كه اعمالتان ناچيز شود و آگاه نشويد.(49:2)

سوره حجرات آیه 2

در جواب باید گفت؛ الله علم بی مانند دارد. وقتی می گوییم بی مانند، یعنی خاص اوست دانستن آنچه که پیش از این بوده، هست و خواهد آمد. تمام ایات قرآن در سایه این اصل نازل شده اند. گمراهان می گویند این آیه در شان صحابه و علی الخصوص عمر بن خطاب و ابوبکر صدیق نازل شده که صدای خود را در حضور رسول الله بلند می کردند و این یک توهین به رسول الله و در نتیجه اثبات کفر آنان است!!!

براستی اگر شیطان سوار بر دوش شان نشده و قلب و چشم شان را نبسته است، پس چرا اول آیه را نمی بینند؟ آیه در خطاب صحابه است درست، ولی آنها را با چه لفظی خطاب قرار می دهد؟ خب این آیه چه وقت نازل شده؟ بعد از عمل یا قبل از عمل؟ اگر بعد از عمل است و آن عمل منجر به کفر است، چرا حکم نهایی خطاب قرار دادن آن اشخاص با صفت ای مومنان است؟!!! اگر با این عمل آنها مرتد و کافر شدند پس چرا باز خطاب به آن ها می فرماید: ای مومنان؟!!! اگر قرار بود حرف شما درست باشد، این آیه بعد از انجام آن عمل صورت گرفته نباید کسانی را که بدلیل آن عمل کافر شده اند، مومن خطاب کند!!! خدا کسی را که مشرک است مومن نام نمی گذارد و مورد خطاب قرار نمی دهد! مثل این است کسی را که اثبات شده فلانی را کشته ولی باز با عنوان بی گناه صدا بزنیم او را مبرا دانسته و تبرئه کنیم!!! معقول است؟ شما این ادعا را دارید.

ولی این آیات چیزی جز امر و نهی و تربیت صحابه بزرگوار نیست، اگر شما این امر و نهی را دلیل بر تکفیر و ارتداد صحابه می دانید باید نوح و حتی ابراهیم خلیل الله را نیز کافر بدانید، به دلیل زیر:

قبل از آن سوال این است؛ بی ادبی نسبت به خدا بزرگتر است یا بی ادبی نسبت به رسول خدا؟ بر پیامبران اتمام حجت شده و حقایقی را می دانند که بشرهای عادی به آن آگاه نیستند، (و می آیند تا همین حقایق را با مردم به اشتراک بگذارند) حال این پیامبران با وجود این مقام اگر مرتکب اشتباهی بشوند عذاب شان بسیار بزرگتر از دیگران خواهد بود، یعنی عملی ممکن است برای مردم بدلیل جهل شان زیاد مطرح نشود، ولی همان عمل به هیچ وجه نباید از جانب علی الخصوص رسولان بدلیل آگاهی شان به عظمت خدا انجام شود، درست است؟ البته که موافقید.

حال آیاتی را بخوانید که در آن نوح عملی را انجام داد که نباید از یک رسول بعد از آنکه حقایق بر او عرضه شده است سر بزند، بخوانید:

نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو حق است؛ و تو از همه حکم‌کنندگان برتری!»(11:45)

فرمود: «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می‌دهم تا از جاهلان نباشی!!»(11:46)

گفت: اى پروردگار من، پناه مى‌برم به تو، اگر از سر ناآگاهى چيزى بخواهم، و اگر مرا نيامرزى و به من رحمت نياورى از زيان‌كردگان خواهم بود.(11:47)

ببینید، در اینجا الله نه تنها به نوح یاد می دهد و تعلیم می دهد که از او چه چیز را بخواهد، بلکه با ذکر این روایت در قرآن ما را نیز تعلیم می دهد که چگونه بخواهیم و این یک نوع تربیت و ادب آموختن است. نوح می دانست حتی اگر همین نجات فرزند کافرش را از خدا بخواهد این را از سر ناآگاهی می گوید، ولی باز آن حرف را گفت. بخاطر همین درخواست، از زیانکاران شد و اگر خدا توبه اش را نپذیرفته بود، سرانجام زیانکاران چیست؟ مگر خدا با پیامبرانش نیز تعارف دارد؟ خدا قبل از برگزیدن شان از آنها پیمان گرفته است. حال سوال این است: خدا عالم مطلق است و نوح در مقابل این علم خدا جاهلی بیش نیست، آیا این انسان اگر از خدا نجات یک کافر را بخواهد، علم او را زیر سوال نبرده است؟ یعنی خدای عالم مطلق اگر خیری در پسر نوح مثلا در 100 سال بعد می دید که او مسلمان می شود، آیا قبل از آن به نوح نمی گفت که او را نیز با خود ببرد؟ اگر نه، پس چرا نوح به همین در ادامه آیه معترف می شود که او ظالم و جاهل است؟ واقعیت این است که علم مطلق خدا آینده را می داند که آن پسر کافر در آینده نیز کافر می ماند، ولی علم نوح فاقد آن است تا درک کند، پس نوحی که آن درخواست را فقط بدلیل احساسات پدری اش از خدا خواست جاهلانه عمل کرد. همین فراید در بحث ابراهیم خلیل الله و پدرش صادق است. واقعا برای اثبات کفر صحابه تا کجا پیش میروید؟ این استدلالات سخیف چیست؟ حرفی میزنید که بنفع هوای نفس تان است ولی همان حرف در جایی دیگر نصف اسلام را بر باد می دهد!.

سخن پایانی این که الله با علم بی مانند خود می دانست برخی که فقط دنبال تکفیر صحابه هستند، خواهند آمد و از این آیه استفاده می کنند، برای همین قبل از هر چیز، بله قبل از هر چیزی ایمان صحابه بزرگوار را به اثبات می رساند و حتی با وجود آن عمل خطاب به آنها می فرماید "یا ایها الذین آمنوا" تا این آیتی باشد در دست مومنان در مقابل تکفیری ها که تو دهنی سختی بر آنان بزنند.

این را مانند یک نمایش تصور نکنید!!!

 


برچسب‌ها: آیات روشنگر قرآن هدایتگر است پاسخ به شبهات اهل سنت

تاريخ : شنبه 17 بهمن 1394 | 16:7 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

آیات روشنگر – بخش سوم

 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

آیات روشنگر بخش سوم

اسلام، مسلمانان و دیگران

 

در راه دعوت ممکن است کسانی را بینید که برخورد های بدی با مسیحیان، یهودیان، ملحدین و از همه مهم تر گمراهان دارند. این دسته از آنها نیستند که گهگاهی ممکن است این رفتارها از آنها سر بزند، چون بهرحال طبیعی است اشخاص در مواقعی واکنشی نشان دهند که واکنش معمول آنها نیست.  اما اساس تفکر این دسته که منظور من است آن شده که با دیگران باید افراط گونه بحث کرد. چرا؟ چون این دسته اصطلاحا بریده اند و به یقین رسیده اند که فلان شخص امیدی به هدایتش نیست.

عزیزان! مگر این چیزها به امید شما مربوط است؟ مگر امید تو با علم پروردگار قابل مقایسه است؟ نوح صدها سال دعوت کرد و شدیدترین برخورد ها با او شد در نهایت عده کمی مومن به حرف هایش شدند، ولی آیا کارش بیهوده بود؟ روش همه پیامبران این است پس وقتی حرف های آنها را تکرار می کنید، باید روش گفتار نیز مثل آنها باشد در غیر این صورت نتیجه نمی دهد:

با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!.(16:125)

این دسته از مسلمان ها که زود جوش می آورند و تحریک پذیر هستند، شاید طوری فکر می کنند که انگار اسلام سفره آنهاست، دیگران سگ هستند و نباید به سفره نزدیک شوند!

حالا به این آیه دقت کنید که این پست در مورد این آیه نوشته شده است:

همگان دست در ريسمان خدا زنيد و پراكنده مشويد و از نعمتى كه خدا بر شما ارزانى داشته است ياد كنيد: آن هنگام كه دشمن يكديگر بوديد و او دلهايتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شديد. و بر لبه پرتگاهى از آتش بوديد، خدا شما را از آن برهانيد. خدا آيات خود را براى شما اينچنين بيان مى‌كند، شايد هدايت يابيد.(3:103)

بايد كه از ميان شما گروهى باشند كه به خير دعوت كنند و امر به معروف و نهى از منكر كنند. اينان رستگارانند.(3:104)

آنهایی که دعوت کننده به راه اسلام هستند، نباید از هدایت دیگران ناامید شوند و نباید با روش های پرخاشگرایانه دعوت نمایند. اصحاب رسول الله گمراهانی بر لبه آتش بودند، خدا رحمتش را بر آنها فرستاد و او آنها راطبق آیه 125 سوره نحل دعوت کرد. رسول از ایمان آوردنشان و از دعوت کردنشان ناامید نشد و عقب ننشست و مانند یونس عمل نکرد. همین صبر نهایتا باعث همراهی اصحاب با او شد و خداوند به آنها وعده بهشت داد و لعنت الله بر کسانی که آنها را تکفیر می کنند.

پس وقتی در کار خیری قدم نهاده اید آن را درست انجام دهید تا مشمول آیه 104 گردید و از تفلحون شوید. اشکال ندارد گاهی از دست تان برود که ناصحیح عمل کنید، برای هر کسی پیش می آید.

 


برچسب‌ها: آیات روشنگر اهل سنت قرآن هدایتگر است

تاريخ : دو شنبه 5 بهمن 1394 | 14:54 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

مسدود نکردن وبلاگ های تکفیری شیعه با وحود توهین به اهل سنت

مسدود نکردن وبلاگ های تکفیری شیعه با وحود توهین به اهل سنت.

قانون براي همه يکسان است پس ناظران اجراي قانون نيز بايد آن را براي همه يکسان بدانند و اين نکته مهمي است. ولي اين در ايران يک روياست چون بر اجراي يک قانون براي اقليتي نظارت مي شود ولي بر اجراي همان قانون در کساني ديگر هيچ واکنشي صورت نمي پذيرد. اين نشان مي دهد ما در کشوري هستيم که افراد قانون را بر ميل خود نظارت مي کنند. ناظران بر اجراي قانون خود آبرو و مشروعيت نظام را با اين عمل بي خردانه در بين مردم کم کم از بين مي برند. نمونه آن وبلاگ "قرآن هدايتگر است" مي باشد که ناظران اجراي قانون، برخلاف آن اقدام به مسدود کردن وبلاگ مي کنند. اين وبلاگ دقيقا به چه علت است که مسدود مي شود؟ آيا ستاد ساماندهي به احساسات يک عده بچه، قانون مي گويد؟ قانون را بايد دل شکسته و احساسات يک بچه 13 ساله شيعه تعيين کند؟ تکليف ما را مشخص کنيد که اگر قانون را احساسات يک بچه تعيين مي کند تا ما هم اقدامات ديگري انجام دهيم!

پس احساسات بچه هاي اهل سنت چه؟ يا اين که معتقديد: مگر يکسري حرامزاده احساسات هم دارند؟!!! به بچه هاي سني حرامزاده نمي گوييد؟ اشتباه مي کنم سانسورچي ها؟ پس اگر همسو با وبلاگ هاي افراطي و تکفيري که به سني مي گويند حرام زاده نيستيد، چرا مسدود نيستند؟ آيا بچه هاي شما نبايد ببينند که ما چه مي گوييم تا بلکه آزرده نشوند اما بچه هاي ما توهين هاي شما به عمر خطاب را که مي گوييد زنازاده است ببينند؟ يا به ام المومنين عايشه مي گوييد فاحشه را ببينند؟ آيا هر وبلاگي که به دفاع از اهل سنت در جواب اين توهين ها فعاليت کند را مسدود مي کنيد و وبلاگ هاي فحاش و افراطي شيعه باز هستند تا غير مستقيم چيز خاصي را القا کنيد؟ چند کليپ از سخنراني هاي عاليترين مراجع تقليد و مجتهدين تان را در اين وبلاگ ليست کنم که به سني مي گويند حرام زاده و به عايشه فاحشه و به عمر زنازاده و...؟ در اين وبلاگ به کدام بزرگ شيعه اين چنين توهين شده که سزاوار مسدود کردن است؟ به علي گفتيم زناکار؟ به فاطمه گفتيم فاحشه؟ آيا اگر جواب توهين يکسري وبلاگ تکفيري شيعه که 4 سال از تاسيس شان مي گذرد را بدهم وبلاگ را مسدود مي کنيد؟ آيا يک پست در جهت اثبات صفتي بد به ائمه شما نوشته ام؟ آيا يک مطلب از سر بغض نسبت به بزرگان تان نوشته ام؟ پس اگر نه چرا مسدود مي کنيد؟ آيا فکر کرديد اين وبلاگ جرات ندارد و يا دست خالي است که، از آن دست توهين به شما بکند؟

سانسورچي هاي ستاد ساماندهي! بحث بر سر يک وبلاگ و دو وبلاگ نيست! مي خواهيد چند هزار وبلاگ شيعه تکفيري افراطي در تمامي سرويس هاي وبلاگ دهي داخلي به شما معرفي کنم، که از زمان تاسيس شان 4 سال گذشته، کوچکترين توهين شان به عمر خطاب زنازاده است و به عايشه فاحشه است اما مسدود نشده اند؟ آيا قانون براي همه يکسان است؟ منظور بزرگان رده اول کشور از برابري همه در مقابل قانون اين بوده است؟ چند هزار وبلاگ ليست کنم که به سني مي گويند حرامزاده؟ وحدت اين است که شما به ما بگوييد حرام زاده؟ اين مصداق آن احترامي است که در اصل 12 قانون اساسي به آن اشاره شده است؟ در کدام پست کوچکترين توهين به شيعه کرده ام که وبلاگ شايسته مسدود شدن است ولي افراطي هاي تکفيري شيعه نه؟ آيا من به شيعه گفتم حرامزاده؟ کافر؟ مشرک؟ آيا من به مادران شما گفتم فاحشه؟

يا حتما عقل نداشته تان به شما مي گويد که: بايد کسي وبلاگ هاي تکفيري و افراطي شيعه را گزارش دهد تا مسدود کنيم؟ يعني اگر يک سني گزارش ندهد که فلان وبلاگ افراطي به سني گفته حرامزاده، آيا شما نمي فهميد حرامزاده يک توهين بسيار بزرگ به صاحت مقدس مادر تمامي سني ها است و آن وبلاگ بدليل نقض اصل 12 قانون اساسي نبايد در دسترس باشد؟ اين وحدت است؟ اين احترام به اهل سنت است؟ اگر شما دوست داريد وحدت را اين گونه معني کنيد هيچ مانعي نيست، ما هم همين گونه معني خواهيم کرد. پس در اين صورت اگر يک شيعه مي تواند به عمر بگويد زنازاده يک سني هم حق دارد به علي بگويد مادر به خطارفته، چرا که نه؟

بزودي ليستي از تمامي وبلاگ ها در تمامي سرويس هاي وبلاگ دهي داخلي که کوچکترين توهين به يکي از بزرگان ما کرده باشد تهيه و به ستاد ساماندهي گزارش داده خواهند شد. در صورتي که از سوي ستاد واکنشي نشان داده نشود و وبلاگ هاي متخلف مسدود نشوند، پس به منزله موافقت ستاد ساماندهي با مطالب آن وبلاگ ها طلقي مي شود. پس ما نيز با ايجاد وبلاگي ديگر به صورت کاملا اختصاصي و با سند و مدرک از علي بن ابي طالب و فاطمه گرفته تا مهدي مي نويسيم و کوچکترين و بزرگترين تان را بي نسيب نخواهيم کرد.

اين يک آزمايش است تا ثابت شود آيا مسئولان رده اول کشور چرت و پرت مي گويند که قانون براي همه يکسان است، يا واقعا اين طور است؟

تبعيض هميشه باعث به افراط رفتن، بيگانگي مردم و در نتيجه سقوط حکومت هاست. چون مردم حکومت ها را در مجريان و ناظران قانون قضاوت مي کنند

بر طبق اصل 12 قانون ايران اهل سنت که با جمعيت 10 ميليوني اقليت هستند، اين حقوق براي آنها تعريف شده است.

دين رسمي ايران، اسلام و مذهب جعفري اثني‌عشري است و اين اصل الي‏الابد غير قابل تغيير است و مذاهب ديگر اسلامي داراي احترام کامل هستند. پيروان مذاهب (چهارگانه اهل سنت) در انجام مراسم مذهبي، طبق فقه خودشان آزادند و در تعليم و تربيت ديني و احوال شخصيه (ازدواج، طلاق، ارث و وصيت) آزادند

احترام: احترام به عقايد اهل سنت يک قانون است بنابراين هرگونه لعن و توهين نسبت به پيروان مذاهب اسلامي قانونا ممنوع است پس تمامي وبلاگ ها که کوچکترين توهين به اهل سنت کرده اند مجرم بوده و ساانسورچي ها که آنها را مسدود نکرده است موافق مطالب قلمداد شده و شريک جرم هستند.

تعليم و تربيت: اهل سنت حق تعليم ديني دارد و دولت وظيفه دارد تا بستر را مهيا کند. پس چطور با وجود چنين حق تعيين شده در قانون، جلوي اين امر با مسدود کردن وبلاگ هاي اين چنيني گرفته مي شود؟

با توجه به اصل ?? قانون اساسي، اگر به عده اي حقوقي داده شود بايد براي ديگران نيز همان حق را قايل شوند در غير اين صورت تبعيض پيش مي آيد. واقعا کوته فکري است که تکفيري هاي شيعه حق دارند بگويند سني حرامزاده و سني حتي حق رفاع از خود را نداشته باشد!

مردم ايران از هر قوم و قبيله که باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود.

بر مبناي اصل 23 که موافق ايات قرآن نيز هست هيچ کس حق ندارد ديگري را بخاطر عقيده اش مورد تعرض و تهديد و... قرار دهد. ولي اين براي يک سني در ايران يک روياست.

تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ‌کس را نمي‌توان به صرف داشتن عقيده‏اي مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.

وحدت، اتحاد و حفظ يکپارچگي کشور با شعار، سرکوب و مسدود سازي ميسر نمي شود و اين گونه اقدامات سرکوب گرايانه باعث بوجود آمدن افراط گرايي است. همان گونه که تاريخ به خوبي از زمان صفويه تا به امروز ثبت شده و گوياي اين است. تمامي قانون هاي فرعي و جزيي زير مجموعه اي از قانون اساسي هستند. قانون هاي فرعي نبايد ناقض قانون اساسي (قانون مادر) باشند. متاسفانه شاهد نقض آشکار اصل هاي 19 و 23و 38 و 39 هستيم.

 

در زير ليست وبلاگ هاي افراطي و تکفيري شيعه که کوچکترين توهين (فاحشه-حرامزاده-زنازاده-و...) به اهل سنت کرده اند ولي مسدود نيستند ليست مي شود. تا به همگان يکساني همه در برابر قانون و آن احترامي که مد نظر اصل 12 قانون اساسي بوده است اثبات شود.

 

توجه: اين ليست به مرور بروز مي شود

 

 
نام وبلاگ: سگ سني  (آدرس)

زمان ساخت: 1392

نوع توهين: لعن عمر بن خطاب و سگ خطاب قرار دادن اهل سنت

وضعيت: براي عموم باز است

 
 

 

نام وبلاگ: شيعه و سني (آدرس)

زمان ساخت: 1387

نوع توهين: انواع توهين ها به سه خليفه اهل سنت ابوبکر-عمر و عثمان و همچنين ام المومنين عايشه، تکفير صحابه،

وضعيت: براي عموم باز است

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

نام وبلاگ:

زمان ساخت:

نوع توهين:

وضعيت: براي عموم باز است

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 4 بهمن 1394 | 13:29 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |

وبلاگ قرآن هدایتگر است – اهداف و سیاست ها

 
 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

وبلاگ "قرآن هدایتگر است" اهداف و سیاست ها

 

هدف این وبلاگ از بحث و دعوت، ایجاد کشمکش، هرج و مرج و تشویش نیست. کسانی که سعی دارند با این گونه القاب چه خود و دیگران را از نخواندن و گوش ندادن به نظرات مخالف شان قانع کنند، نتیجه کارشان جز عکس آن چیزی که می خواهند و انتظار دارند نخواهد شد. کسانی که برای دیگران این گونه تعیین تکلیف می کنند، به روشنی پیداست که مردم را "نفهم" فرض کرده اند. در غیر این صورت بجای این که انرژی شان را صرف "مسدود کردن" بکنند، اگر جوابی داشتند باید بجای مسدود کردن و شکنجه و کشتار و زندانی کردن، جوابی می دادند!!! و همانطور که الله دین خود را اختیاری دانست و نه اجباری، روش آن ها هم به تبعیت از شریعت الله می بود. وقتی عکس العمل جز مسدود کردن نیست، مشخص است که سوالات بی جواب است! وقتی می خواهند بجای پاسخ گویی، جلوی آگاه شدن مردم را بگیرند و نگذارند که مردم از نظر مخالف شان آگاه شود و درواقع با این کار برای مردم تعیین تکلیف کنند که چی درست هست و چه غلط، روشن است که نظرشان نادرست و بی پایه و اساس است و هیچ گونه جوابی ندارند و یا این که خود نیز می دانند که جواب هایشان قانع کننده نیست! در غیر این صورت اگر حق را با خود می دانستند، می گذاشتند که جمعیت 10 میلیونی اهل سنت در ایران برای پاسخ گویی هم که شده، حداقل یک شبکه تلویزونی داشته باشند تا مردم خود تصمیم بگیرند که کدام نظر درست است و کدام درست نیست!

آنها در شبکه هایشان انواع ادعاها را می کنند و اهل سنت را به مبارزه می طلبند و به بزرگان اهل سنت انواع توهین ها و برچسب ها را می زنند، خب چرا برای پاسخ گویی، به اهل سنت یک شبکه تلویزیونی نمی دهید؟

هدف وبلاگ قرآن هدايتگر است، رد نقدهايي است که چه ملحدين و چه گمراهان در اسلام به قرآن از روي ناآگاهي وارد کرده اند، بواقع آنها فرض هاي خودشان را بر قرآن تحميل کرده اند، يعني منظور قرآن چيزي نيست که آنها فهميده اند

اين وبلاگ به هيچ وجه مروج، مبلغ و حامي افراط گرايي نيست و معتقديم اعتدال و راههاي صلح طلبانه تنها راه صحيح است. چون از الله به ما دستور رسيده است

با حکمت و اندرز نيکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشي که نيکوتر است، استدلال و مناظره کن (سوره نحل آيه 125)

پس با تکيه بر اين اعتقادات و آزادي بيان در ايران و اصل قانون ايران ( اصل 23 و اصل 26) تصميم به توسعه وبلاگ در سرويس هاي وبلاگ دهي داخل ايران (بلاگ-بلاگفا-پرشين بلاگ-ميهن بلاگ-لوکس بلاگ) گرفتيمُ تا هموطنان داخل ايران نيز بتوانند از مطالب بهره ببرند و بلکه طبق اين آيه قرآن عمل کنند و يکطرفه قضاوت نکنند

 پس بندگان مرا بشارت ده! همان کساني که سخنان را مي‌شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي‌کنند؛ آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند (سوره زمر آيات 17 و 18)

ما در این وبلاگ به هیچ وجه نمی خواهیم تحمیل عقیده کنیم، و هرگز ادعا نمی کنیم تمام مطالب وبلاگ "صحیح مطلق" است و هر کس غیر این را اعتقاد داشته باشد کافر و مشرک است. حکم این که کی کافر و مشرک است با خداست و کسی از بشر حتی پیامبران هرگز نمی تواند و حق ندارد دیگری را مگر تا زمانی که از الله وحی برسد کافر یا مشرک خطاب کند. و ما این جرات را به خود نمی دهیم که دیگران را کافر یا مشرک خطاب کنیم.

ما از شما می خواهیم که بسوی الله بازگردید "خالصانه"، براستی اگر معنای کلمه اخلاص را می دانستیم، امکان نداشت که از راه مستقیم الله کج بشویم.

براستی که این قرآن را الله برای هدایت انسان آسان کرد تا اتمام حجتی باشد بر تمام انسان ها در روز قیامت، هم اعراب و هم شخص رسول، نه عالم بودند و نه عمامه به سر، آنها بی سوادانی بودند که قرآن را فهمیدند و درست برعکس، باسوادان قوم از آن اعراض کردند. پس نگویید قرآن را ما نمی فهمیم و نیاز به تفسیر دارد و فقط علما می فهمند. این جواب هرگز در روز داوری کارساز نیست و جواب الله به این حرف سخیف و زشت در آن روز جز این نیست که می فرماید: "من این قرآن را آسان کردم تا همه آن را بفهمند و اتمام حجتی کرده باشم بر شما آیا بر کار و علم من ایراد می گیری؟" آیا قرآنی که خود از جانب حق مطلق نازل شده و نور است، تفسیر می طلبد؟ آيا درست است كه خورشيد را محجوب بدانيم و داعيه پرده براندازى از آن را داشته باشيم؟!!!

اول اینکه این قرآن بیانی است برای همه مردم، و بعد از آن تذکری است برای پرهیزکاران!

هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ

این، بیانی است برای عموم مردم؛ و هدایت و اندرزی است برای پرهیزگاران

سوره آل عمران آیه 138

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟

پس به کلام خدا برگردید تا هدایت شوید، و بدانید که هدایت فقط از جانب الله و در کلام اوست و غیر آن نیست.

ما در این وبلاگ بحث منطقی، مستند و مستدل می کنیم، فحش و توهینی به احدی نمی کنیم

چون از شما هم همین انتظار را داریم، اگر ادعای مسلمان بودن و مومن بودن را دارید، باید طبق قرآنی که کلام الله است، همیشه نیک ترین گمان را ببرید و نه تهمت و توهین و لعن کردن، هرگز از روی عجز و ناتوانی فحاشی نکنید، چون فحاشی فقط یک چیز را نشان میدهد

اگر در بحث هایی که در این وبلاگ مطرح می شوند، نمی توانید اظهار نظر کنید

پس اولا، بدانید این ها ردیه هایی کاملا جدی، مستدل، مستند و منطقی است بر اعتقادات نادرست و گمراه کننده

دوما، لطفا اگر نقد داريد، نقد کنيد، اگر رد مي کنيد دليل رد کردن را بگو یيد، نه اينکه عوامانه فقط بگویید رد مي کنم بدون آنکه جوابی به پرسش "چرا رد می کنی" داشته باشید! اگر نمي دانيد پس تحقيق کنيد و اگر تحقيق نمي کنيد پس سکوت کنيد مثل هميشه، و خودتان را با توهین و فحش حقیر و خوار نکنید. ما به کسی توهین نمی کنیم چون احترام خود را اول خودمان نگه می داریم، شما هم این گونه باشید و احترام خودتان را خود نگه دارید. چون ما حقیقتا به این معتقدیم که هر کس برای این که دیگران به او توهین نکنند، ابتدا باید خود محترمانه رفتار کند.

سوما، اگر آگاه نیستید مطالب را با افراد مطلع و معتمد از نظر خودتان در میان بگذارید، این که ما می گوییم حرف مان را بشنوید و به علمای خودتان مراجعه کنید، آیا تحمیل عقیده است؟ ما مثل بزرگان شما نیستیم ترسی از این داشته باشیم شما نظر مخالف را بشنوید چون حق می گوییم و دلایل منطقی داریم.

لطفا اگر مطالب را به علمای معتمدتان ارجاع می دهید فقط در مورد آن مطلب و استدلالی که در آن باب شده است از او جواب بخواهید چون شگرد آن ها این است که جواب سر بالا می دهند.

پس لطفا در نهایت ادب و احترام حرف بزنیدچون ما به اندازه ی کافی از سوی حکومت به ظاهر آزاد و اسلامی تحت فشار و تهدید هستیم

در صورت تمایل بنر ما را در وبلاگ خود قرار دهید

اگر کد درج بنر دارید می توانید اصل بنر را ازاین لینک دانلود کنید

اگر کد ندارید می توانید از طریق این لینک کد آماده را دریافت کرده و در وبلاگ خود قرار دهید (اگر آدرس درج شده در کد مسدود شده است لطفا جدیدترین آدرس را جایگزین آین کنید).

با سپاس و تشکر

 

 


برچسب‌ها: قرآن هدایتگر است اهل سنت اهل سنت ایران پاسخ به شبهات شیعه شبهات ملحدین اسلام

تاريخ : شنبه 3 بهمن 1394 | 22:17 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.